جدول جو
جدول جو

معنی ذیج - جستجوی لغت در جدول جو

ذیج
(تَ بَ تَ)
آشامیدن آب و مانند آن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذیب
تصویر ذیب
گرگ، پستانداری وحشی و گوشت خوار شبیه سگ اما از آن قوی تر و درنده تر که در موقع گرسنگی به چهارپایان و حتی به انسان حمله می کند، سرحان، ذئب، اغبر، سمسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیج
تصویر سیج
مویز، انگور خشکیده، انگور سیاه خشک شده، کشمش، سکج، زبیب، هولک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیج
تصویر سیج
رنج، محنت، مشقت
فرهنگ فارسی عمید
جدولی که در قدیم برای محاسبۀ نجومی و تعیین احوال و حرکات ستارگان و استخراج احکام به کار می رفته، حساب نجوم، طریقۀ ستاره شناسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیج
تصویر گیج
کم هوش، سرگشته، حیران، کالیو، پکر، گیج و گنگ، آسیون، آسمند، کالیوه، واله، کالیوه رنگ، مستهام، خلاوه، گیج و ویج، هامی، سرگردان
گیج و گنگ: حیران، سرگشته
گیج و ویج: سرگشته، حیران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذیل
تصویر ذیل
آخر چیزی، دامان، دامن، دامن هر چیز، پایین، دنباله، دم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیج
تصویر تیج
ابریشم خام، پنبۀ ریزکرده
سر از خاک درآوردن گیاه، تژ، تنده، تنزه، تز، تژه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذیع
تصویر ذیع
پراکندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذیم
تصویر ذیم
آک آهوک (عیب)، نکوهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذحج
تصویر ذحج
خراشیدن، جا به جا کردن، دور افکندن، جنباندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیج
تصویر گیج
پریشان، پراکنده خاطر، سبکبسار، منگ، سرگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیج
تصویر کیج
دم بریده (خر) : ، چاروا یی که زیر گلو و زیر دهانش ورم کرده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذیح
تصویر ذیح
گرگ، دلیر، اسپ نژاده، بزرگسالی، خوشه، کفتار نر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیج
تصویر عیج
سیر نشدن، خوشنود نشدن، بهبود نیافتن: با دارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیج
تصویر فیج
قاصد، پیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذیل
تصویر ذیل
دامن کشان رفتن، دنبال، پائین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذیب
تصویر ذیب
ذئب، گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیج
تصویر سیج
انگور خشک شده مویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایج
تصویر ایج
پارسی تازی شده ایک نام شهری است در پارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیج
تصویر تیج
برگ نو بر آمده از درخت جوانه
فرهنگ لغت هوشیار
معرب زیگ است و آن کتابی باشد که منجمان احوال و حرکات افلاک و کواکب را از آن معلوم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیج
تصویر سیج
رنج، محنت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیج
تصویر گیج
پریشان، آشفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیج
تصویر فیج
((فَ یا فِ))
پیک، قاصد، جمع فیوج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیج
تصویر سیج
((سَ یا س))
مویز، انگور خشک شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیج
تصویر تیج
((تِ))
جوانه، جوانه درخت، ابریشم خام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیج
تصویر زیج
معرب زیگ، جدولی برای تعیین احوال و حرکات ستارگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذیل
تصویر ذیل
((ذَ یا ذِ یْ))
دامن جامه، پایین هر چیز، آخر هر چیز، جمع اذیال، دنباله، پایین، دامنه، بخشی در پایین کتاب که برای توضیح بعضی مطالب متن نویسند، رساله یا کتابی که در تکمیل مطالب کتاب دیگر نویسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیج
تصویر پیج
((پِ))
عمل فراخواندن کسی، معمولاً به طور مکرر، برای مراجعه فوری، پی جویی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیج
تصویر زیج
آلماناک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذیل
تصویر ذیل
زیر، پایین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیج
تصویر سیج
خطر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گیج
تصویر گیج
مبهوت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گیج
تصویر گیج
Befuddled, Bewilderedly, Confused, Groggy, Muddled
دیکشنری فارسی به انگلیسی