دامن دار. درازدامان. مرد درازدنبال. (مهذب الاسماء). مرد که دامنی بلنددارد. مرد که بتبختر رود. مرد که خرامان و بناز رود. مرد درازبالا و درازدامان خرامان بناز، فرس ذیال، اسب درازبالا و درازدنبال. اسب درازدم، هر چیز دامن بلند: در مقدمۀ لشکر او قرب دویست مربط فیل بود که از دیار هند غنیمت یافته بود آراسته به برگستوانهای ذیال و اسلحۀ بیمثال. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی مؤلف ص 106)
دامن دار. درازدامان. مرد درازدنبال. (مهذب الاسماء). مرد که دامنی بلنددارد. مرد که بتبختر رود. مرد که خرامان و بناز رود. مرد درازبالا و درازدامان خرامان بناز، فرس ذیال، اسب درازبالا و درازدنبال. اسب درازدم، هر چیز دامن بلند: در مقدمۀ لشکر او قرب دویست مربط فیل بود که از دیار هند غنیمت یافته بود آراسته به برگستوانهای ذیال و اسلحۀ بیمثال. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی مؤلف ص 106)
ابن عبدالرحمن الشریونی. در حلل السندسیه ذیل عنوان: من انتسب الی سرقسطه من اهل العلم، آمده است: و ابوالحسن ذیال بن عبدالرحمن بن عمر الشریونی، من شریون بالثغر الشرقی له سماع بسرقسطه من ابی الولید الباجی، مع ابی داود المقری و ابی محمد الرکلی سنه 463 هجری قمری عن ابن الابار. (ج 2 ص 143). و در ص 159 همان جلد گوید: وابوالحسن ذیال بن عبدالرحمن بن عمر الشریونی الثغری، سمع بسر قسطه من ابی الولید الباجی و غیره سنه 463
ابن عبدالرحمن الشریونی. در حلل السندسیه ذیل عنوان: من انتسب الی سرقسطه من اهل العلم، آمده است: و ابوالحسن ذیال بن عبدالرحمن بن عمر الشریونی، من شریون بالثغر الشرقی له سماع بسرقسطه من ابی الولید الباجی، مع ابی داود المقری و ابی محمد الرکلی سنه 463 هجری قمری عن ابن الابار. (ج 2 ص 143). و در ص 159 همان جلد گوید: وابوالحسن ذیال بن عبدالرحمن بن عمر الشریونی الثغری، سمع بسر قسطه من ابی الولید الباجی و غیره سنه 463
گویا نام رملی باشد در شعر عبید بن ابرص، یاقوت گوید این نام در شعر عبید بن ابرص آمده است: تغیرت الدیار بذی الدفین فاودیه اللوی فرمال لین فخرجی ذروه فلوی ذیال یعفی آیه سلف السنین
گویا نام رملی باشد در شعر عبید بن ابرص، یاقوت گوید این نام در شعر عبید بن ابرص آمده است: تغیرت الدیار بذی الدفین فاودیه اللوی فرمال لین فخرجی ذروه فلوی ذیال یعفی آیه سلف السنین
خلاتی باشد از خلاه حره میان نخل و خیبر، بنو ثعلبه را: الا ان سلمی مغزل بذیاله خدول تراعی شادناً غیر توأم متی تستتره من منام تمامه لترضعه تبغم الیه و یبغم هی الام ذات الوداو یستزیدها من الود والرئمان بالانف و الفم
خلاتی باشد از خلاه حره میان نخل و خیبر، بنو ثعلبه را: الا ان سلمی مغزل بذیاله خدول تراعی شادناً غیر توأم متی تستتره من منام تمامه لترضعه تبغم الیه و یبغم هی الام ذات الوداو یستزیدها من الود والرئمان بالانف و الفم
جمع ذیل، دامن ها، جمع ذیل دامنها: (سلطان... به خواجه حواله کرد... چنانکه از هیچ جانب غبار آزادی بر اذیان ننشست) (سلجوقنامه ظهیری) یا اذیان ناس. طبقه پست از مردم اذناب ناس سپس روندگان پس ماندگان مقابل نواصی
جمع ذیل، دامن ها، جمع ذیل دامنها: (سلطان... به خواجه حواله کرد... چنانکه از هیچ جانب غبار آزادی بر اذیان ننشست) (سلجوقنامه ظهیری) یا اذیان ناس. طبقه پست از مردم اذناب ناس سپس روندگان پس ماندگان مقابل نواصی