شکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، صیدبند، نخجیرگر، شکارگر، نخجیرگیر، نخجیرگان، قانص، متصیّد، نخجیروال، حابل، نخجیرزن، صیدگر، صیدافکن، صیّاد کنایه از آنکه چیزی را به دست می آورد تسخیر کننده
شِکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، صِیدبَند، نَخجیرگَر، شِکارگَر، نَخجیرگیر، نَخجیرگان، قانِص، مُتَصَیِّد، نَخجیروال، حابِل، نَخجیرزَن، صِیدگَر، صِیداَفکن، صَیّاد کنایه از آنکه چیزی را به دست می آورد تسخیر کننده
چیزی یا آنچه به یک کشیدن پستان فرودآید از شیر وقت دوشیدن: ما ترک حیاداً. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). صاغانی این کلمه را بضم حاء و قاموس بفتح حاء ضبط کرده اند. (از اقرب الموارد)
چیزی یا آنچه به یک کشیدن پستان فرودآید از شیر وقت دوشیدن: ما ترک حیاداً. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). صاغانی این کلمه را بضم حاء و قاموس بفتح حاء ضبط کرده اند. (از اقرب الموارد)
بیداری و هشیاری که نقیض خواب و مستی است، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (رشیدی)، این کلمه را سروری بمعنی بیداری مقابل خواب آورده و غلط است چه یاد بمعنی بیداری است و بیاد بمعنی به بیداری و در بیداری است، (یادداشت بخط مؤلف) : که افراسیابش بسر برنهاد نبودی جدا زو بخواب و بیاد، فردوسی
بیداری و هشیاری که نقیض خواب و مستی است، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (رشیدی)، این کلمه را سروری بمعنی بیداری مقابل خواب آورده و غلط است چه یاد بمعنی بیداری است و بیاد بمعنی به بیداری و در بیداری است، (یادداشت بخط مؤلف) : که افراسیابش بسر برنهاد نبودی جدا زو بخواب و بیاد، فردوسی