- ذَكَاء
- تیزبینی، هوش، هوشمندی، زیرکی، زرنگی، هوشیاری
معنی ذَكَاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مکان، محل
طاعون، اپیدمی
وفاداری
بی مغزی، حماقت، بی دقّتی، خرفت بودن
قضاوت
آسمان
سخاوت
پری، یک برگه
اجرا، عملکرد
پاداش، پنالتی
خشن بودن، کهنگی
ذکر کردن، مرد
کم نور بودن، نامرئی بودن
چالاکی، حیله گری
شرم، حیا
فراخی، شکوه، زرق و برق، درخشندگی
گریه کردن
شکایت کردن، او شکایت کرد