جدول جو
جدول جو

معنی ذونسب - جستجوی لغت در جدول جو

ذونسب
صاحب نسب، دارای اصل شریف
تصویری از ذونسب
تصویر ذونسب
فرهنگ فارسی عمید
ذونسب
(نَسَ)
صاحب نسب، صاحب اصلی شریف و نجیب:
گویم آنگاه بیارید یکی بادۀ ناب
یاد بادملکی ذوحسبی ذونسبی.
منوچهری.
ای ذونسب به اصل در و ذوفنون بعلم
کامل تو در فنون زمانه چو یک فنی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
ذونسب
دارای اصلی شریف خداوند نسب عالی: ای ذونسب باصل خود و ذوفنون بعلم کامل تو در فنون زمانه چویک فنی. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
ذونسب
((نَ سَ))
دارای اصلی شریف، صاحب نسب عالی
تصویری از ذونسب
تصویر ذونسب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذوحسب
تصویر ذوحسب
صاحب حسب، دارای گوهر و شرف و بزرگواری
فرهنگ فارسی عمید
(نَ جَ)
نجب موضعی است و بدانجا میان تمیم و بنوعامربن صعصعه جنگی بوده است، یک سال پس از جنگ جبلهو غلبه بنو تمیم را بود. و در آن جنگ ابن کبشۀ ملک از بنی عامر کشته شد و یزید بن الصعق و بعض دیگر را اسیر گرفتند و سحیم بن وثیل الریاحی در این وقت گفت:
و نحن ضربنا هامه ابن خویلد
یزید و ضرجنا عبیده بالدم
بذی نجب اذ نحن دون حریمنا
علی کل جیاش الاجاری مرجم.
، وادیی است نزدیک ماوان بدیار بنومحارب.
ابوالاحوص ریاحی گوید:
و لو ادرکته الخیل و الخیل تدعی
بذی نجب ما اقرنت و اجلت.
و رجوع عقد الفرید ج 6 ص 114 شود
لغت نامه دهخدا
کنایه از درنده مثل گرگ وشیر چه ناب بمعنای دندان یشک است، (غیاث اللغات)،
- امثال:
شر اهر ذاناب، شری که ببانگ آورده است خداوند یشک را
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
خداوند گوهر نیک. صاحب بزرگواری:
گویم آنگاه بیارید یکی داروی خواب
یاد باد ملکی ذوحسبی ذونسبی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذو نسب
تصویر ذو نسب
ریشه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوناب
تصویر ذوناب
داری دندان یشک، گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
صاحب حسب خداوند گوهر نیک. (گویم آنگاه بیارید یکی داروی خواب یاد بادملکی ذوحسبی ذونسبی) (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوحسب
تصویر ذوحسب
((حَ سَ))
دارای نژاد نیک
فرهنگ فارسی معین