نام وادیی باشد در طریق یمامه به مکه. و بدانجا جنگی میان بعض قبائل روی داده است که بیوم ذواول معروف است، موضعی است از دیار غطفان بدو روزه راه از ضرغد و دو کوه طی. (المرصع)
نام وادیی باشد در طریق یمامه به مکه. و بدانجا جنگی میان بعض قبائل روی داده است که بیوم ذواول معروف است، موضعی است از دیار غطفان بدو روزه راه از ضرغد و دو کوه طی. (المرصع)
شریف، خطیر، عزیز، امر ذیبال، کاری شگرف: کل امر ذی بال لم یبدء ببسم اﷲ فهو ابتر، ای کل امر ذیشأن و خطر یحتفل له و یهتم به، (مجمع البحرین)، رجوع به بال شود
شریف، خطیر، عزیز، امر ذیبال، کاری شگرف: کل امرِ ذی بال ِ لم یبدء ببسم اﷲ فهو ابتر، ای کل امر ذیشأن و خطر یحتفل له و یهتم به، (مجمع البحرین)، رجوع به بال شود
نعت فاعلی از صهیل، شیهۀ اسب، (اصطلاح منطق) فصل مقوم است نوع فرس را همچنان که ناطق فصل است مر انسان را و نابح کلب را و ناهق خر را، شتر که دست و پا را بسیار بر زمین زند و بگزد و بانگ نکندبهیچ یکی (کسی را نخواند) از جهت عزت نفس خود در اندرون او بانگی باشد مانند بانگ باد. (منتهی الارب)
نعت فاعلی از صهیل، شیهۀ اسب، (اصطلاح منطق) فصل مقوم است نوع فرس را همچنان که ناطق فصل است مر انسان را و نابح کلب را و ناهق خر را، شتر که دست و پا را بسیار بر زمین زند و بگزد و بانگ نکندبهیچ یکی (کسی را نخواند) از جهت عزت نفس خود در اندرون او بانگی باشد مانند بانگ باد. (منتهی الارب)
پینه دوز: در کفشگری، وژنگر: در درزیگری (وژنگ: وصله که بر جامه کنند) به هم رسیدن همرسی، پیوستن پیوند، دیدار، به دست آوردن الفنج الفنجیدن، یار دید فراز بسیار پیوند کننده وصله کننده، پینه دوز. پیونددادن، دوستی بی غرض: (وداروی او وصال آن دختر است)، ملاقات دیدار، حصول چیزی، رسیدن بمقصود، رسیدن بمشوق و تمتع از وی: (وصال او ز عمر جاودان به خداوندا، مرا آن ده که آن به) (حافظ) یا به وصال معشوق رسیدن، رسیدن بوی و تمتع بردن از وی
پینه دوز: در کفشگری، وژنگر: در درزیگری (وژنگ: وصله که بر جامه کنند) به هم رسیدن همرسی، پیوستن پیوند، دیدار، به دست آوردن الفنج الفنجیدن، یار دید فراز بسیار پیوند کننده وصله کننده، پینه دوز. پیونددادن، دوستی بی غرض: (وداروی او وصال آن دختر است)، ملاقات دیدار، حصول چیزی، رسیدن بمقصود، رسیدن بمشوق و تمتع از وی: (وصال او ز عمر جاودان به خداوندا، مرا آن ده که آن به) (حافظ) یا به وصال معشوق رسیدن، رسیدن بوی و تمتع بردن از وی