مشورت کردن، رایزنی، نوشته ای که سلاطین یا حکام دولتی به نام مامورینی که وجوهی از اموال دولتی را به نام خود ضبط کرده بودند صادر می کردند و به موجب آن رد آن اموال را از ایشان می خواستند
مشورت کردن، رایزنی، نوشته ای که سلاطین یا حکام دولتی به نام مامورینی که وجوهی از اموال دولتی را به نام خود ضبط کرده بودند صادر می کردند و به موجب آن رد آن اموال را از ایشان می خواستند
صاحب توانائی. ذوقوه. توانگر. قوی. ذومنظر: ذومره فاستوی. (قرآن 53 / 6) ، صاحب توانائی پس راست رو. (تفسیرابوالفتوح ج 5 ص 161) و در تفسیر آن گوید: ذومره، ای ذوقوه و اصل او از امرالحبل اذا حکم فتله مراراً ومنه قول النبی علیه السلام: لاتحل الصدقه لغنی و لالذی مره سوی. گفت صدقه حلال نباشد هیچ توانگر را و نه هیچ قوی تن درست را. و رجل مریر، ای قوی. قال الشاعر: تری الرجل النحیف فیزدریه و فی اثوابه جلد مریر. ...... قطرب گفت عرب مرد قوی را ذومره خوانند چنانکه شاعر گفت: قد کنت قبل لقائکم ذامره عندی لکل تخاصم مراته. ..... عبداﷲ عباس گفت ذومره، ای ذومنظر. حسن قتاده گفت: ذوخلق طویل، خداوند بالای دراز بود فاستوی یعنی تمام خلق و نکوصورت و تمام بالا. (تفسیر ابوالفتوح ج 5 ص 173)
صاحب توانائی. ذوقوه. توانگر. قوی. ذومنظر: ذومره فاستوی. (قرآن 53 / 6) ، صاحب توانائی پس راست رو. (تفسیرابوالفتوح ج 5 ص 161) و در تفسیر آن گوید: ذومره، ای ذوقوه و اصل او از امرالحبل اذا حکم فتله مراراً ومنه قول النبی علیه السلام: لاتحل الصدقه لغنی و لالذی مره سوی. گفت صدقه حلال نباشد هیچ توانگر را و نه هیچ قوی تن درست را. و رجل مریر، ای قوی. قال الشاعر: تری الرجل النحیف فیزدریه و فی اثوابه جلد مریر. ...... قطرب گفت عرب مرد قوی را ذومره خوانند چنانکه شاعر گفت: قد کنت قبل لقائکم ذامره عندی لکل تخاصم مراته. ..... عبداﷲ عباس گفت ذومره، ای ذومنظر. حسن قتاده گفت: ذوخلق طویل، خداوند بالای دراز بود فاستوی یعنی تمام خلق و نکوصورت و تمام بالا. (تفسیر ابوالفتوح ج 5 ص 173)
کنیت ابلیس. (غیاث) (آنندراج) : وین گاوان را بسوی او خواندن این است همیشه کار بومره. ناصرخسرو. بار که نهد در جهان خر کره را درس که دهد پارسی بومره را. مولوی. رجوع به ابومره شود
کنیت ابلیس. (غیاث) (آنندراج) : وین گاوان را بسوی او خواندن این است همیشه کار بومره. ناصرخسرو. بار که نهد در جهان خر کره را درس که دهد پارسی بومره را. مولوی. رجوع به ابومره شود
مردی از مردم یمن. او پس از قبول اسلام با ذوالکلاع بقصد تشرف حضور پیغامبر صلوات الله علیه عزم مدینه کرد لکن در راه خبر رحلت او صلوات الله علیه و آله و سلم بشنید و بیمن بازگشت. و در استیعاب آمده است: رجل اقبل من الیمن مع ذی الکلاع الی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مسلمین و معهما جریر بن عبدالله البجلی. قیل انه کانه الرسول الیهما من قبل النبی صلی الله علیه و آله و سلم فی قتل الاسود العنسی. و قیل بل کان اقبال جریر معهما مسلما و افدا علی النبی صلی الله علیه و آله و سلم و کان الرسول الذی بعثه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الی الکلاع و ذی عمرو رئیسی الیمن جابر بن عبدالله فلما کان فی بعض الطریق رأی ذوعمرو رؤیا اورأی شیاء فقال لجریر یا جریر ان الذی نمر الیه قد قضی و اتی علیه اجله قال جریر فرفع لنارکب فسألتهم فقالوا قبض رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و استخلف ابوبکر فقال لی عمرو یا جریر انکم قوم صالحون وانکم علی کرامه لن تزالوا بخیر ما اذا هلک لکم امیر امرتم آخر فما اذاکانت بالسیف کنتم ملوکا ترضون کما ترضی الملوک و تغضبون کما تغضب الملوک ثم قالا لی جمیعاًیعنی ذاالکلاع و ذاعمرو اقرء علی صاحبک السلام و لعلنا سنعود ثم سلما علی و رجعا. (استیعاب ج 1 ص 172)
مردی از مردم یمن. او پس از قبول اسلام با ذوالکلاع بقصد تشرف حضور پیغامبر صلوات الله علیه عزم مدینه کرد لکن در راه خبر رحلت او صلوات الله علیه و آله و سلم بشنید و بیمن بازگشت. و در استیعاب آمده است: رجل اقبل من الیمن مع ذی الکلاع الی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مسلمین و معهما جریر بن عبدالله البجلی. قیل انه کانه الرسول الیهما من قبل النبی صلی الله علیه و آله و سلم فی قتل الاسود العنسی. و قیل بل کان اقبال جریر معهما مسلما و افدا علی النبی صلی الله علیه و آله و سلم و کان الرسول الذی بعثه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الی الکلاع و ذی عمرو رئیسی الیمن جابر بن عبدالله فلما کان فی بعض الطریق رأی ذوعمرو رؤیا اورأی شیاء فقال لجریر یا جریر ان الذی نمر الیه قد قضی و اتی علیه اجله قال جریر فرفع لنارکب فسألتهم فقالوا قبض رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و استخلف ابوبکر فقال لی عمرو یا جریر انکم قوم صالحون وانکم علی کرامه لن تزالوا بخیر ما اذا هلک لکم امیر امرتم آخر فما اذاکانت بالسیف کنتم ملوکا ترضون کما ترضی الملوک و تغضبون کما تغضب الملوک ثم قالا لی جمیعاًیعنی ذاالکلاع و ذاعمرو اقرء علی صاحبک السلام و لعلنا سنعود ثم سلما علی و رجعا. (استیعاب ج 1 ص 172)
خداوند تنگدستی: و ان کان ذوعسره فنظره الی میسره. (قرآن 2 / 280) ، و اگریافت شود خداوند تنگدستی پس واجب بود مهلت دادن تا هنگام توانگری. (ترجمه تفسیر ابوالفتوح ص 482 ج 1). ودر تفسیر آن گوید: و کان بر دو وجه باشد یکی تامه ویکی ناقصه معنی تامه آن بود که درو معنی حدث باشد چنانکه کانت الکاینه و کان کذا اذا وجد قال الشاعر: اذا کان الشتاء فادفنونی فان الشیخ یهدمه الشتاء. ای اذا حدث. و ناقصه آن باشد که در او معنی حدث نبود بل معنی حدث در خبر بود چنانکه کان زید منطلقا. وان کان ذوعسره ای وجد ذوعسره، اگر چنانچه درویشی باشد فنظره، ای انتظار او انظار و ابی کعب و عبداﷲ عباس و عبداﷲ مسعود خواندند و ان کان ذاعسره بر تقدیر اضمار اسم و معنی آن بود و ان کان الغریم ذاعسره. و ابان بن عثمان خواند، و من کان ذاعسره و اعمش خواند و ان کان معسراً و عسرت درویشی و تنگدستی باشد و اعسر الرجل، درویش شد مرد. و ایسر، توانگر شد. فنظره، فا، بجواب شرط باز آمد و این صیغۀ خبر است و معنی امر، المعنی فانظروه مهلت دهی او را و تقدیر کلام این است که فعلیه نظره ای انظار و امهال. (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 486)
خداوند تنگدستی: و اِن کان َ ذوعُسرَهِ فَنَظِرهُ اِلی مَیسره. (قرآن 2 / 280) ، و اگریافت شود خداوند تنگدستی پس واجب بود مهلت دادن تا هنگام توانگری. (ترجمه تفسیر ابوالفتوح ص 482 ج 1). ودر تفسیر آن گوید: و کان بر دو وجه باشد یکی تامه ویکی ناقصه معنی تامه آن بود که درو معنی حدث باشد چنانکه کانت الکاینه و کان کذا اذا وجد قال الشاعر: اذا کان الشتاء فادفنونی فان الشیخ یهدمه الشتاء. ای اذا حدث. و ناقصه آن باشد که در او معنی حدث نبود بل معنی حدث در خبر بود چنانکه کان زیدُ منطلقا. وان کان ذوعسره ای وجد ذوعسره، اگر چنانچه درویشی باشد فنظره، ای انتظار او انظار و ابی کعب و عبداﷲ عباس و عبداﷲ مسعود خواندند و ان کان ذاعسره بر تقدیر اضمار اسم و معنی آن بود و ان کان الغریم ذاعسره. و ابان بن عثمان خواند، و من کان ذاعسره و اعمش خواند و ان کان معسراً و عسرت درویشی و تنگدستی باشد و اعسر الرجل، درویش شد مرد. و ایسر، توانگر شد. فنظره، فا، بجواب شرط باز آمد و این صیغۀ خبر است و معنی امر، المعنی فانظروه مهلت دهی او را و تقدیر کلام این است که فعلیه نظره ای انظار و امهال. (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 486)
صاحب بخشایش: فقل ربّکم ذورحمه واسعه. (قرآن 6 / 147) ، پس بگو پروردگار شما صاحب بخشایش است وسعت دهنده. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 345). و رجوع به صفحۀ 350 همان جلد شود
صاحب بخشایش: فقل ربّکم ذورحمه واسعه. (قرآن 6 / 147) ، پس بگو پروردگار شما صاحب بخشایش است وسعت دهنده. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 345). و رجوع به صفحۀ 350 همان جلد شود
موامرت در فارسی: رایزنی، پژوهش مشورت کردن رای زدن، مشورت رایزنی، تحقیق مطالعه: درین فن التماس موامره ای کرد تاغور معرفت (من) در شرح غوامض آن بشناسد و اقتراح تصنیفی نمود تااندازه شاو من در مضامار تفصی از مضایق آن بداند
موامرت در فارسی: رایزنی، پژوهش مشورت کردن رای زدن، مشورت رایزنی، تحقیق مطالعه: درین فن التماس موامره ای کرد تاغور معرفت (من) در شرح غوامض آن بشناسد و اقتراح تصنیفی نمود تااندازه شاو من در مضامار تفصی از مضایق آن بداند
خرمشهر نام شهری است خونین شهر محمره در فارسی: سرخ جامگان از خرم دینان مونث محمر، ادویه ای که در تماس با جلد بدن موجب تحریک و سرخی آن ناحیه بشوند ادویه ای که نقطه مالیده شده به پوست را تحریک کنند و سبب اتساع عروق آن ناحیه بشوند و بالنتیجه تولید سرخی نمایند
خرمشهر نام شهری است خونین شهر محمره در فارسی: سرخ جامگان از خرم دینان مونث محمر، ادویه ای که در تماس با جلد بدن موجب تحریک و سرخی آن ناحیه بشوند ادویه ای که نقطه مالیده شده به پوست را تحریک کنند و سبب اتساع عروق آن ناحیه بشوند و بالنتیجه تولید سرخی نمایند