وادیی است بزمین شربه از دیار عبس و غطفان. لبید گوید: و یوم اجازت قله الحزن منهم مواکب تعلو ذا حساً و قنابل علی الصرصر انیات فی کل رحله و سوق عدال لیس فیهن مائل و کنانه بن عبد یا لیل گوید: سقی منزلی سعدی بدمخ و ذی حساً من الدلونوء مستهل و رائح علی ماعفا منه الزمان و ربما رعینا به الایام و الدهر صالح سقاط العذاری الوحی الانمیمه من الطرف مغلوباً علیه الجوانح. (معجم البلدان یاقوت باب حاء و سین). وابن الاثیر در المرصع گوید، معتمرین از اینجا احرام بندند
وادیی است بزمین شربه از دیار عبس و غطفان. لبید گوید: و یوم اجازت قله الحزن منهم مواکب تعلو ذا حساً و قنابل ُ علی الصرصر انیات فی کل رحله و سوق عدال لیس فیهن مائل و کنانه بن عبد یا لیل گوید: سقی منزلی سعدی بدمخ و ذی حساً من الدلونوء مستهل و رائح علی ماعفا منه الزمان و ربما رعینا به الایام و الدهر صالح سقاط العذاری الوحی الانمیمه من الطرف مغلوباً علیه الجوانح. (معجم البلدان یاقوت باب حاء و سین). وابن الاثیر در المرصع گوید، معتمرین از اینجا احرام بندند
ابن شراحیل فی نسب همدان و فی الازد حدان بن شمس بضم الشین المعجمه بن عمرو بن غالب بن عیمان بن نصر بن زهران هکذا فی النسخ و قیده الحافظ و غیره. و سعید بن ذی حدان التابعی یروی عن علی رضی الله عنه. قال ابن حبیب والیه. (ای الی ذوحدان بن شراحیل). ینسب الحدانیون. (تاج العروس). و ابن الاثیر در المرصع نسبت ابن شراحیل را بدین گونه آورده است: ذوحدّان بن شراحیل بن ربیعه ابن جشم. قاله ابن حبیب. (المرصع) لقب پدر سعید صحابی سعید بن ذوحدان است، لقب مردی از قبیلۀ همدان
ابن شراحیل فی نسب همدان و فی الازد حدان بن شمس بضم الشین المعجمه بن عمرو بن غالب بن عیمان بن نصر بن زهران هکذا فی النسخ و قیده الحافظ و غیره. و سعید بن ذی حدان التابعی یروی عن علی رضی الله عنه. قال ابن حبیب والیه. (ای الی ذوحدان بن شراحیل). ینسب الحدانیون. (تاج العروس). و ابن الاثیر در المرصع نسبت ابن شراحیل را بدین گونه آورده است: ذوحدّان بن شراحیل بن ربیعه ابن جشم. قاله ابن حبیب. (المرصع) لقب پدر سعید صحابی سعید بن ذوحدان است، لقب مردی از قبیلۀ همدان
نام آبهائی بنوفزاره را میان ربذه و نخل. و جای آن آبها را ذوحساء نامند. (معجم البلدان یاقوت). و ابن الاثیر در المرصع گوید: حساء جمعحسی است و آن آبی است که به ریگهای زیرین نفوذ کرده و برای برآوردن آن زمین را کنند. ابن رواحه گوید: اذا بلغتنی و حملت رحلی مسافه اربع بعد الحساء
نام آبهائی بنوفزاره را میان ربذه و نخل. و جای آن آبها را ذوحساء نامند. (معجم البلدان یاقوت). و ابن الاثیر در المرصع گوید: حساء جمعحسی است و آن آبی است که به ریگهای زیرین نفوذ کرده و برای برآوردن آن زمین را کنند. ابن رواحه گوید: اذا بلغتنی و حملت رحلی مسافه اربع بعد الحساء
رجوع به ابوتمام شود، نره، فرج. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نفس. (منتهی الارب) (آنندراج) (نشوءاللغه ص 28) ، جماع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، اختلاط. (منتهی الارب). اختلاط کارها. المثل: ابنک بن بوحک یشرب من صبوحک. (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ باحه. (منتهی الارب) ، نام آفتاب و به این معنی بدون الف و لام است. (از منتهی الارب) (آنندراج). بدون الف و لام، از اسماء شمس است. (ناظم الاطباء). شمس. ذکا. بیضا. شارق. شرق. مهر. خورشید. حور. آفتاب. (یادداشت بخط مؤلف). یوح. رجوع به یوح شود
رجوع به ابوتمام شود، نره، فرج. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نفس. (منتهی الارب) (آنندراج) (نشوءاللغه ص 28) ، جماع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، اختلاط. (منتهی الارب). اختلاط کارها. المثل: ابنک بن بوحک یشرب من صبوحک. (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ باحه. (منتهی الارب) ، نام آفتاب و به این معنی بدون الف و لام است. (از منتهی الارب) (آنندراج). بدون الف و لام، از اسماء شمس است. (ناظم الاطباء). شمس. ذکا. بیضا. شارق. شرق. مهر. خورشید. حور. آفتاب. (یادداشت بخط مؤلف). یوح. رجوع به یوح شود
صاحب تاج العروس گوید: حزم، به آرام، جمعتها عاد علی عهدها، قاله ابومحمد الغندجانی فی شرح قول جامعبن مرقیه: ارقت بذی آرام و هنا و عادنی عدادالهوی بین العناب و خنثل، و صاحب منتهی الارب گوید: ذوآرام، جائی که در آن اعلام جمع کردۀ عاد است
صاحب تاج العروس گوید: حزم، به آرام، جمعتها عاد علی عهدها، قاله ابومحمد الغندجانی فی شرح قول جامعبن مرقیه: ارقت بذی آرام و هنا و عادنی عدادالهوی بین العناب و خنثل، و صاحب منتهی الارب گوید: ذوآرام، جائی که در آن اعلام جمع کردۀ عاد است