جدول جو
جدول جو

معنی ذوجلاجل - جستجوی لغت در جدول جو

ذوجلاجل
(جَ جِ)
دف ذوجلاجل، دورویه که به پیرامون زنگله ها دارد که چون دف را نوازند آن زنگله ها نیز آواز دهند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جلاجل
تصویر جلاجل
زنگوله های کوچکی که به سینه بند اسب یا شتر می دوختند، زنگ هایی که پیک ها به کمر می بستند، حلقه های فلزی دف، جمع واژۀ جلجل
فرهنگ فارسی عمید
(ذُنْ نُ)
قریه ایست در راه کوفه بمکه و بدانجا آبی شور است. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(ذُرْ رِ)
موضعی است به دیار کلب. یاقوت، نام یکی از بتهای عرب است به حجاز، لقب اسپ مالک بن قحافه بن حرث بن عوف. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(ذُرْ رِ)
لقب لقمان بن توبه، شاعری از عرب
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ بَ جَ)
دون همت
لغت نامه دهخدا
(هَُ هَِ)
ذوهلاهله، یکی از اذواء یمن است
لغت نامه دهخدا
(جَ جِ)
بئر ذوجماجم، نام چاه آبی است در جبال ابلی، عیان مکّه و مدینه. وابن الاثیر در المرصع گوید: آبی است از آبهای عمق
لغت نامه دهخدا
(جَ لَ)
رجوع به ذی جلالت شود
لغت نامه دهخدا
(طِ)
نام آبی است یا موضعی ببلاد بنی مره، نام اسپ ابی سلمان بن ربیعه
لغت نامه دهخدا
(دَ)
خداوند ناز:
با وجود زال ناید انحلال
در شبیکه و در برت آن ذودلال.
مولوی
لغت نامه دهخدا
زنگوله دار از ابزارهای خنیا دف ذو جلال. آلتی موسیقی دو رویه که در پیرامون خود زنگله ها دارد و چون دف را نوازندگان آن زنگله ها نیز آواز دهند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع جلجل، زنگوله ها، سنج ها، دف ها، جلک ها جمع جلجل. درای خرد چیزی باشد مانند سینه بند اسب که در آن زنگها و جرسها نصب کنند و بر سینه اسب بندند، زنگها زنگوله ها، سنج دایره، دف دایره، مرغی است خوش آواز. زنگوله ها، زنگها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلاجل
تصویر جلاجل
((جَ جِ))
جمع جلجل، زنگوله ها، دف، دایره زنگوله دار، سینه بند اسب یا شتر که به آن زنگوله های کوچک بسته باشند، نام مرغی خوش آواز
فرهنگ فارسی معین