مولودها، زاییده شده ها، فرزندها، کنایه از نتیجه ها، تولدها، جمع واژۀ مولود موالید ثلاثه: کنایه از جماد، نبات و حیوان موالید سه گانه: کنایه از جماد، نبات و حیوان، موالید ثلاثه
مولودها، زاییده شده ها، فرزندها، کنایه از نتیجه ها، تولدها، جمعِ واژۀ مولود موالید ثلاثه: کنایه از جماد، نبات و حیوان موالید سه گانه: کنایه از جماد، نبات و حیوان، موالید ثلاثه
جمع واژۀ مولد به معنی مادر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به مولد شود، جمع واژۀ مولود. (المنجد) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مولود. زادگان. (یادداشت مؤلف). فرزندان و این جمع واژۀ مولود است. (غیاث) (آنندراج) : دانی چه گفته اند بنی عوف در عرب نسل بریده به که موالید بی ادب. سعدی. از چنین مادر و پدر چه عجب گر موالید مانده در بدر است. خطیرالدین جرجانی. ، آنچه پدید آید. متولدشده. معلول: فعل را در غیب اثرها زادنیست وان موالیدش به حکم خلق نیست. مولوی. ، گاهی از موالید، موالید ثلاثه مراد باشد که نباتات و جمادات و حیوانات است زیرا که این هرسه بچگان عناصر افلاکند. (غیاث) (آنندراج). اقسام سه گانه جسم، جماد و نبات و حیوان. (یادداشت مؤلف) : ارکان موالید بدو هستی دارند تأثیر بسی مشمر در وی حدثان را. ناصرخسرو. رسم فلک و گردش ایام و موالید از دانا بشنیدم و برخواندم دفتر. ناصرخسرو. موالیدند از اینها جسم انسان پدید آمد در این شش گوشه ایوان. ناصرخسرو. - سه موالید، موالید ثلاث. موالید ثلاثه: بودند تا نبود نزولش در این سرای این چار مادر و سه موالید بینوا. خاقانی. و رجوع به ترکیب موالید ثلاثه شود. - موالید ثلاث، موالید ثلاثه. موالید سه گانه. سه موالید. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به ترکیب موالید ثلاثه شود. - موالید ثلاثه (یا ثلاث) ، جمادو نبات و حیوان. (از ناظم الاطباء). عبارت است از معادن و نبات و حیوان. (از نفائس الفنون) (از کشاف اصطلاحات الفنون). موالید سه گانه. سه موالید. سه روح. جمادات و نباتات و حیوانات. معدن. نبات. حیوان. (از یادداشت مؤلف). کنایه از نباتات و جمادات و حیوانات است، نباتات آنچه از زمین روید و بالیدگی دارد یعنی ازقسم درختان باشد و جمادات آنچه از قسم سنگ و گل باشد و حیوانات آنچه جاندار باشد و به ارادۀ خود جنبش و حرکت کند. (غیاث). - موالید سه گانه، بربسته و بررسته و جنبنده را گویند یعنی جماد و نبات و حیوان. (آنندراج) (از برهان). بربسته و بررسته و جنبنده است. (انجمن آرا). و رجوع به ترکیب موالیدثلاثه شود
جَمعِ واژۀ مولد به معنی مادر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به مولد شود، جَمعِ واژۀ مولود. (المنجد) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ مولود. زادگان. (یادداشت مؤلف). فرزندان و این جَمعِ واژۀ مولود است. (غیاث) (آنندراج) : دانی چه گفته اند بنی عوف در عرب نسل بریده به که موالید بی ادب. سعدی. از چنین مادر و پدر چه عجب گر موالید مانده در بدر است. خطیرالدین جرجانی. ، آنچه پدید آید. متولدشده. معلول: فعل را در غیب اثرها زادنیست وان موالیدش به حکم خلق نیست. مولوی. ، گاهی از موالید، موالید ثلاثه مراد باشد که نباتات و جمادات و حیوانات است زیرا که این هرسه بچگان عناصر افلاکند. (غیاث) (آنندراج). اقسام سه گانه جسم، جماد و نبات و حیوان. (یادداشت مؤلف) : ارکان موالید بدو هستی دارند تأثیر بسی مشمر در وی حدثان را. ناصرخسرو. رسم فلک و گردش ایام و موالید از دانا بشنیدم و برخواندم دفتر. ناصرخسرو. موالیدند از اینها جسم انسان پدید آمد در این شش گوشه ایوان. ناصرخسرو. - سه موالید، موالید ثلاث. موالید ثلاثه: بودند تا نبود نزولش در این سرای این چار مادر و سه موالید بینوا. خاقانی. و رجوع به ترکیب موالید ثلاثه شود. - موالید ثلاث، موالید ثلاثه. موالید سه گانه. سه موالید. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به ترکیب موالید ثلاثه شود. - موالید ثلاثه (یا ثلاث) ، جمادو نبات و حیوان. (از ناظم الاطباء). عبارت است از معادن و نبات و حیوان. (از نفائس الفنون) (از کشاف اصطلاحات الفنون). موالید سه گانه. سه موالید. سه روح. جمادات و نباتات و حیوانات. معدن. نبات. حیوان. (از یادداشت مؤلف). کنایه از نباتات و جمادات و حیوانات است، نباتات آنچه از زمین روید و بالیدگی دارد یعنی ازقسم درختان باشد و جمادات آنچه از قسم سنگ و گل باشد و حیوانات آنچه جاندار باشد و به ارادۀ خود جنبش و حرکت کند. (غیاث). - موالید سه گانه، بربسته و بررسته و جنبنده را گویند یعنی جماد و نبات و حیوان. (آنندراج) (از برهان). بربسته و بررسته و جنبنده است. (انجمن آرا). و رجوع به ترکیب موالیدثلاثه شود
ذوالیدین الخزاعی انه کان یدعی ذالشمالین فسماه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ذالیدین و ذکر انه هو القائل اقصرت الصلوه ام نسیت و قد تقدم فی ذکر ذی الیدین مافیه کفایه. (استیعاب ج 1 ص 173)
ذوالیدین الخزاعی انه کان یدعی ذالشمالین فسماه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ذالیدین و ذکر انه هو القائل اقصرت الصلوه ام نسیت و قد تقدم فی ذکر ذی الیدین مافیه کفایه. (استیعاب ج 1 ص 173)
حرقوص بن زهیر. یکی از خوارج که در جنگ نهروان کشته شد و رسول اکرم از پیش خبراو داده بود. و او بجای یکدست پارۀ گوشت داشت. و او را ذوالثدیه نیز گفته اند. رجوع به ذوالثدیه شود
حرقوص بن زهیر. یکی از خوارج که در جنگ نهروان کشته شد و رسول اکرم از پیش خبراو داده بود. و او بجای یکدست پارۀ گوشت داشت. و او را ذوالثدیه نیز گفته اند. رجوع به ذوالثدیه شود
بازه هنگام زبانزد خنیا فاصله هنگام (اکتاو) یا ذوالکل و الاربع. یازدهم دست است که از ده فاصله تشکیل میشود. یا ذوالکل و الخمس. دوازدهم دست است که از یازده فاصله تشکیل می شود
بازه هنگام زبانزد خنیا فاصله هنگام (اکتاو) یا ذوالکل و الاربع. یازدهم دست است که از ده فاصله تشکیل میشود. یا ذوالکل و الخمس. دوازدهم دست است که از یازده فاصله تشکیل می شود