جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تجالید

تجالید

تجالید
تن مردم و کالبد وی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : فلان عظیم الاجلاد و التجالید، اذا کان ضخماً قوی الاعضاء. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تجاوید

تجاوید
بارانهای نیکو و نافع. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بارانها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مفرد ندارند مانند تعاشیب. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). واحد آن نیامده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تجارید

تجارید
دسته ای از سپاهیان بجایی فرستاده شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تجلید

تجلید
جلد کردن (کتاب و مانند آن)، پوست کندن یا پوست پوشانیدن بر چیزی
تجلید
فرهنگ فارسی معین