جدول جو
جدول جو

معنی ذوالذفرین - جستجوی لغت در جدول جو

ذوالذفرین
(ذُذْ ذِ رَ)
ابوشمر بن سلامۀ حمیری. نقله الصغانی. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ذُلْ فَرْ وَ)
نام کوهی به شام
لغت نامه دهخدا
(ذُطْ طَ رَ فَ)
نوعی مارسیاه که دو نیش دارد یکی بدهان و دیگری در دم و بهردو گزد و گزیدۀ او زنده نماند. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ذُنْ نَ رَ)
آن که نیروی او دو چند نیروی یار او باشد. (و شاید این کلمه معرب از دو نیروی فارسی باشد)
لغت نامه دهخدا
(ذُنْ نو رَ)
لقب عثمان بن عفان و او را از آن ذوالنورین خوانند که دو کریمۀ رسول صلوات الله علیه رابزنی داشت اول رقیه بنت الرسول علیهما السلام و پس از وفات وی دختر دیگر آن حضرت ام کلثوم علیهاالسلام
لغت نامه دهخدا
ابن مساقعبن صفوان. پسرعم و شوی نخستین جویریه یکی ازامهات مؤمنین است، حبیب السیر جزو 3 از ج 1 ص 147
لغت نامه دهخدا
(ذُذْ ذِءْ بَ)
نام موضعی است و نابغۀجعدی گوید: انا مت بذی الذئبین فی الصیف جؤذراً
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ حَ جَ رَ)
ازدی، مردی از قبیلۀ ازد که دختر وی به سنگی خسته و استخوان خرما کوفتی شتران را و به سنگ دیگر جو اهل و قرابت خود را
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ بَ رَ)
شعر که آن را در دو بحر توان خواند:
بیاض عارض تو در سواد طرۀ پرخم
بسان غرۀ روز است طالع از شب پرچم.
که آن را هم به بحر مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن و هم به بحر:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن توان خواندن. و اهلی را منظومه ای است به نام سحر حلال به دو بحر و دو قافیه:
ساقی از آن بادۀ منصور دم
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ فُ رَیْ یَ)
لقب شاعر و دلیری قرشی. نام او وهب بن الحرث القرشی الزهری است و ابن الکلبی گوید کان شریفاً اذا اراد القتال اعلم بفروه. (از المرصّع)
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ کَفْ فَ)
نام یکی از دو شمشیر عبدالله بن اصرم که کسری بدو عطا فرمود و نام آن دیگر اسطام است. و فدعلی الکسری، فسلحه: بسیفین، والاخر اسطام، نام شمشیر انمار بن خلف
نام بت عمرو بن حممه الدوسی. و ابن الاثیر در المرصع گویند لبنی خزاعه و دوس. رجوع به امتاع الاسماع، جزء 1 ص 398، 415، 416. و رجوع به کلمه بت شود
لغت نامه دهخدا
(ذُزْ زِرْ رَیْ)
لقب سفیان بن ملجم یا ملجّج قروی است. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
شعری که در آنرا در دو بحر بتوان خواند مثنوی سحر حلال اهلی دارای این صنعت است ازقبیل: (ساقی از آن باده منصور دم در رگ و در ریشه من صور دم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوالبحرین
تصویر ذوالبحرین
((~. بَ رَ))
شعری که دارای دو بحر شعری باشد، ذوبحرین
فرهنگ فارسی معین