برگشتن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). انصراف. (از اقرب الموارد) ، رسانیدن میوه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رسیده کردن میوه (غیاث اللغات) (آنندراج) ، (اصطلاح طب) صلاحیت پیدا کردن خلط فاسد جهت دفع. (از ناظم الاطباء). پخته کردن خلط و ماده و ریش. (غیاث اللغات) (آنندراج). رسانیدن چنانکه قرحه را. (یادداشت مؤلف) ، غلیظ کردن خلط رقیق را و رقیق کردن غلیظ را. (غیاث اللغات). روان ساختن شی ٔ غلیظ است و بالعکس و پاره پاره ساختن شی ٔ لزج است. (کشاف اصطلاحات الفنون). ترقیق غلیظ، تغلیظ رقیق و تقطیع لزج. (یادداشت مؤلف). و رجوع به منضج و کشاف اصطلاحات الفنون شود
برگشتن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). انصراف. (از اقرب الموارد) ، رسانیدن میوه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رسیده کردن میوه (غیاث اللغات) (آنندراج) ، (اصطلاح طب) صلاحیت پیدا کردن خلط فاسد جهت دفع. (از ناظم الاطباء). پخته کردن خلط و ماده و ریش. (غیاث اللغات) (آنندراج). رسانیدن چنانکه قرحه را. (یادداشت مؤلف) ، غلیظ کردن خلط رقیق را و رقیق کردن غلیظ را. (غیاث اللغات). روان ساختن شی ٔ غلیظ است و بالعکس و پاره پاره ساختن شی ٔ لزج است. (کشاف اصطلاحات الفنون). ترقیق غلیظ، تغلیظ رقیق و تقطیع لزج. (یادداشت مؤلف). و رجوع به منضج و کشاف اصطلاحات الفنون شود
صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: بفتح ذال معجمه و سکون واو قسمی ازاقسام بحران است. و شرح و معنی آن در ضمن معنی بحران گذشت، و نیز همین صورت به معنی دزدان و صعالیک آمده است، چنانکه ذؤبان. ذؤب الشعراء
صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: بفتح ذال معجمه و سکون واو قسمی ازاقسام بحران است. و شرح و معنی آن در ضمن معنی بحران گذشت، و نیز همین صورت به معنی دزدان و صعالیک آمده است، چنانکه ذؤبان. ذؤب الشعراء