- ذلال
- خوار شدن ذلیل گردیدن، خواری ذلت مذلت، جمع ذلیل، خواران خاکیان جمع ذلیل
معنی ذلال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوار شدن فرو کاست
خوار شدن، دلیل گردیدن
ذلیل شدن، خوار شدن، خواری
خوار پنداشتن دست کم گرفتن، خوار کردن، نرم گرداندن کسی را خوار پنداشتن
نرم و روان شدن، نرمی
ذلیل کردن، خوار کردن، خوار پنداشتن، خوار شمردن، خواری، ذلت
ذلیل کردن، خوار کردن، خوار پنداشتن، خوار شمردن، خواری، ذلت
گمیزنده، روا
شکوه
پارسی است بابا گندم مک مکابج (گویش گیلکی) آذر بویه تری نمناکی، تر گردان تر کننده، نامی است در تازی آذربویه اشنان، ذرت ذرت
ناز کرشمه شکنه شیرین زبانی داسار میانجی جافکش (قواد) جاکش ناز کرشمه غمزه، (تصوف) اضطراب و غلقی که در جلوه محبوب از غایت شوق و عشق و ذوق بباطن سالک میرسد و هر چند در آن حال بمرتبت سکر و بیخودی نیست و لیکن اختیار خود ندارد و از کثرت اضطراب هر چه بر دل او در آن حال هیح شود بی اختیار بگوید 0 (شرح گلشن راز 561) میانجی بین بایع و مشتری کسی که با دریافت حق معینی واسطه ما بین خریدار و فروشنده میشود. واسطه بین فروشنده و خریدار
زبون، حقیر، خوار، پست
رام مطیع منقاد جمع اذله و ذلل. رام فرمانبردار سر به زیر
خوار
پست مرتبگان از مردم
چوب سوخته آتش نشانده و کشته که برای بار دیگر سوختن را آماده کنند
فتیله پتیله جمع ذبال. زخم پهلو، جمع ذباله، پده ها پوده ها
کمان
نوشگوار، پالوده همگ (صاف)، سپیده (آلبومین) آب صاف و گوارا، کرمی که در میان برف پدید آید و در اندرون او آب صافی است و کرم را اندک حیات و حرکت مذبوحی است. آب شیرین و خوشگوار، آب شیرین و صاف
هلاک، هلاکی
ورز مهستی ستر گش بر زناکی بزرگی بزرگواری عظمت، شکوه. بزرگ، معظم چیزی، قوت، شوکت، جاه
زند آور شایست (سد در) روا دوخگیا، تخت روان گشاینده کار گشای بسیار گشاینده (گره مشکل) یا حلال مشکلات. آنکه مشکلات مردم را رفع کند کسی که امور سخت را حل کند، خدای تعالی، پول. طیب، مباح، جایز
سرکه فروش سراد در میان، سوراخکن، دندان کاو، جمع خل، سرکه ها، جمع خلل، تباهی ها، جمع خله، خوی ها غوره خرما سرکه فروش. در میان، در ضمن، چوب باریکی که میان چیزی گذارند تباهی و فساد
جمع تل، پشته ها جمع تل پشته ها
سل: بیماری باریک تاراجگر، سبد گر بیماری سل
جمع شله، کلاف ها کلاف های نخ و گروه پراکنده آبشار نوعی دوختن که در آن دو طرف پارچه را بهم نهند و کوکهای خرد و ریز بر آن زنند بطوری که دو روی آن مشابه باشد
آستر موزه ساغ موزه مانداب آب بر گشته رنگ جمع صل مارهای افسون ناپذیر
گشاینده، حل کنندۀ مشکلات، در علم شیمی ماده ای که مادۀ دیگر را در خود حل می کند مانند آب و الکل
بزرگی، بزرگواری، عزت، شکوه
میانجی بین خریدار و فروشنده، کسی که واسطه میان خریدار و فروشنده باشد
ظلّ ها، سایه ها، جمع واژۀ ظلّ
ظلّه ها، سایه بان ها، جمع واژۀ ظلّه
ظلّه ها، سایه بان ها، جمع واژۀ ظلّه