- ذغال
- چوب سوخته آتش نشانده و کشته که برای بار دیگر سوختن را آماده کنند
معنی ذغال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اشتر بان استر بان جمع بغل استران
جمع دغل، تباهی ها بیمگاه ها درختستان ها
خوار شدن ذلیل گردیدن، خواری ذلت مذلت، جمع ذلیل، خواران خاکیان جمع ذلیل
فتیله پتیله جمع ذبال. زخم پهلو، جمع ذباله، پده ها پوده ها
چوب سوخته که پیش از آنکه بسوزد آن را خاموی کرده باشند
شغال
پستانداریست از تیره سگان که جزو راسته گوشتخواران است. این جانور به پرندگان اهلی حمله می کند و آفت آنها است. پوستش را جهت آستر لباس به کار می برند. اصل آن از آسیاست ولی در افریقا و جنوب اروپا نیز فراوانست. یا باج به شغال دادن، به شخصی پست رشوه دادن
درازدامن، دامن دراز، آنکه دامن بلند دارد، مرد دراز بالا و درازدامن، درازدنبال
پستانداری گوشت خوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه می کند، شگال، گال، تورک، توره، اهمر
پسوند متصل به واژه به معنای آغالنده مثلاً بدآغال، مردآغال، تحریک، آغالش
بغل ها، قاطرها، استرها، سترها، چمناها، جمع واژۀ بغل
جایی برای گوسفندان و گاوان، لانه مرغ خانگی، لانه زنبور، آغل
جسم سخت و سیاه رنگی که از سوختن بافت های گیاهی و حیوانی ایجاد می شود و حاوی مقدار زیادی کربن است، اشبو، انگشت، شگال، آلاس، فحم، زگال
حرف نهم از الفبای عربی (ابتث) و حرف یازدهم از الفبای فارسی به شتاب رفتن، دراز شدن، شوخ چشمی
شکاف کوه، آغل گوسفند در کوه، سوراخی که جانوری بیابانی مانند روباه و شغال در آن به سر ببرد
زمین پست و پر درخت، سوراخ چلپاسه، خانۀ چلپاسه
آغل گوسفندان در کوه
حرف نهم از الفبای عربی و حرف یازدهم از الفبای فارسی
خانه، منزل، آشیانه زنبور
غار، شکاف کوه، جای خواب گوسفندان در کوه، سوراخی در زمین که جانورانی مانند روباه و شغال در آن زندگی می کنند، غاو
نام حرف «ذ»
ذغال معدنی، حجر موسی
فرانسوی انگشتیک