- ذعف
- زهر خوراندن، زهر زود کش
معنی ذعف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گردن نهادن فرمانبرداری رام گشتن
خستوییدن (اعتراف کردن)
بانگ زدن تر ساندن
ترس بیم
تندی شتابزدگی، مرگ زودکش، نابود شدن، مرگ ناگهانی، زهر زود کش
روانی اشک، روان شدن آب روانی
سستی، ناتوانی
رفتن، روان شدن، خوندماغ شدن، از در درآمدن
فرو مایه مرد، براوردن نیاز شاخه خشک خرمابن، وردک (جهیز عروس) رخت پیوک (عروس)، مانه (اسباب خانه) اسباب خانه کالای منزل، جهاز عروس، شاخه درخت خرما که از برگ دور شده باشد، برگ درخت خرما جمع سعوف
شیفته کردن دوستی کسی دل کسیرا، شادمانی، شیفتگی، خوشدلی
لرزه گرفتن به لرزه افتادن
سست شدن، ناتوان شدن، سستی، ناتوانی
ضعف اعصاب: وضع غیر عادی اعصاب که سبب خستگی و فرسودگی و بی حالی و تحریک پذیری می شود، بیماری عصبی، نوراستنی
ضعف تالیف: در علوم ادبی پس و پیش بودن و تلفیق کلمات برخلاف دستور زبان
ضعف اعصاب: وضع غیر عادی اعصاب که سبب خستگی و فرسودگی و بی حالی و تحریک پذیری می شود، بیماری عصبی، نوراستنی
ضعف تالیف: در علوم ادبی پس و پیش بودن و تلفیق کلمات برخلاف دستور زبان
خوش دل شدن، خوشحال شدن، خوش دلی، شادمانی
دو چندان، دو برابر، دو برابر چیزی یا بیشتر
سستی، ناتوانی، خلاف قوت
خوردن
((سَ عَ))
فرهنگ فارسی معین
اسباب خانه، کالای منزل، جهاز عروس، شاخه درخت خرما که از برگ دور شده باشد، برگ درخت خرما، جمع سعوف
Debility, Faintness, Fragility, Frailness, Tenuousness, Weakness
слабость , хрупкость , слабость
Schwäche, Zerbrechlichkeit
слабкість , крихкість , слабкість
słabość, kruchość
debilidade, fraqueza, fragilidade, tenuidade
debolezza, fragilità
debilidad, fragilidad, tenuidad
faiblesse, fragilité, ténuité
zwakte, breekbaarheid
दुर्बलता , दुर्बलता , नाजुकता , कमजोरी
kelemahan, kerapuhan
وهنٌ , ضعفٌ , هشاشةٌ
약함 , 약함 , 취약성 , 허약함 , 약점