جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شعف

شعف

شعف
پوشیدن دوستی دل کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شیفته گردانیدن دوستی کسی را و تمام گرفتن دوستی دل را. (غیاث اللغات). شیفته گردانیدن. (مجمل اللغه). برسیدن دوستی در میان دل. (مصادر اللغه زوزنی). و رجوع به شَعْف و شغف شود، مبتلا به بیماری شعف گردیدن ماده شتر. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بسیارشعف گردیدن ماده شتر. (منتهی الارب). بسیارشعف گردیدن. (آنندراج) ، مشغول کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

شعف

شعف
شیفته کردن دوستی کسی دل کسی را. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شیفته گردانیدن. (ترجمان القرآن جرجانی) (دهار). دل بردن و شیفته گردانیدن. عشق. (از مصادراللغه زوزنی) ، بیمار گردانیدن دل کسی را. (از آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، رسیدن چیزی به پردۀ دل و سویدای دل یا حجاب اندرون دل. (آنندراج). و رجوع به شغف شود، قطران مالیدن شتر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، سبز شدن ْ گرفتن ِ گیاه خشک. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). یا این معنی به غین معجمه است: شغف. (منتهی الارب). و رجوع به شغف شود، قرار گرفتن چیزی در روی چیزی. درآویختن چیزی به چیزی. (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا