جدول جو
جدول جو

معنی سعف

سعف((سَ عَ))
اسباب خانه، کالای منزل، جهاز عروس، شاخه درخت خرما که از برگ دور شده باشد، برگ درخت خرما، جمع سعوف
تصویری از سعف
تصویر سعف
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سعف

سعف

سعف
فرو مایه مرد، براوردن نیاز شاخه خشک خرمابن، وردک (جهیز عروس) رخت پیوک (عروس)، مانه (اسباب خانه) اسباب خانه کالای منزل، جهاز عروس، شاخه درخت خرما که از برگ دور شده باشد، برگ درخت خرما جمع سعوف
فرهنگ لغت هوشیار

سعف

سعف
شاخ درخت خرما برگ دور کرده و یا برگ آن یا اکثر آن است که خشک را سعف گویند و تر را شطبه، رخت عروس. سعوف جمع آن است، سر کوه، شیرینه که بر پتفوز و سر و روی شتر مانند گر بیرون آید و موی مژه و جز آن بریزاند، هرچیز نیکو و کامل از مملوک یا از هرچیز گرانمایه یا خانه و سرا که مالک آن شوی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ساف

ساف
شاخ خرما، موی ستبر، دم اسپ رده از دیوار، باد گردانگیز، مرغ شکاری، ترکیدن پوست، پوست رفتگی، ریشه شدن، بن ناخن ها
فرهنگ لغت هوشیار