جدول جو
جدول جو

معنی ذرخش - جستجوی لغت در جدول جو

ذرخش
روشنی، برق، برق آسمانی
تصویری از ذرخش
تصویر ذرخش
فرهنگ فارسی عمید
ذرخش
(ذُ رَ / ذُ رُ / ذَ رَ / ذَ رُ)
بر وزن و معنی درخش است که برق و تابیدن و روشنی باشد. (برهان قاطع). و در لغت نامۀ اسدی آمده است، ذرخش برق است و گویند که در زبان پارسی هیچ کلمه نیست که اوّل او ذال باشد جز این کلمه. ابوشکور گوید:
ذرخش ار نخندد بگاه بهار
همانا نگریدچنین ابر زار.
و امروز درخش با دال مهمله و درخشان و درخشیدن به کسر دال و فتح راء متداول است. رجوع به درخش شود
لغت نامه دهخدا
ذرخش
برق روشنی، برق آسمانی
تصویری از ذرخش
تصویر ذرخش
فرهنگ لغت هوشیار
ذرخش
((ذَ رَ))
برق، صاعقه، آذرخش
تصویری از ذرخش
تصویر ذرخش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آذرخش
تصویر آذرخش
(پسرانه)
صاعقه، نام روز نهم از ماه آذر، صاعقه، نام نهمین روز از ماه آذر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرخش
تصویر پرخش
کفل، سرین، کفل و ساغری اسب و استر، پرخچ، فرخش، برای مثال بور شد چرمۀ تو از بس خون / که زدش بر پرخش و بر پهلو (مسعودسعد - لغتنامه - پرخش)
شمشیر، تیغ، برای مثال پرخشش به کردار تابان درخشی / که پیچان پدید آید از ابر آذر (لغتنامه - پرخش)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخش
تصویر فرخش
کفل، سرین، کفل و ساغری اسب و استر، پرخش، پرخچ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درخش
تصویر درخش
درخشیدن، روشنی، روشنایی، فروغ، آذرخش، برق، برای مثال گر او تندر آمد تو هستی درخش / گر او گنجدان شد تویی گنج بخش (نظامی۵ - ۸۱۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آذرخش
تصویر آذرخش
برق، صاعقه، برای مثال نباشد زاین زمانه بس شگفتی / اگر بر ما ببارد آذرخشا (رودکی - ۵۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
(ذَ رَ)
برق. صاعقه. آدرخش:
نباشد زین زمانه بس شگفتی
اگر بر ما بیاید آذرخشا.
رودکی (از فرهنگ اسدی، خطی).
خصمت بود بجنگ خف و تیرت آذرخش
تو همچو کوه و تیر بداندیش تو صدا.
اسدی.
، در بعض فرهنگها سرمای سخت که در آن بیم هلاک بود و نام نهمین روز از ماه آذر
لغت نامه دهخدا
(ذَ خُ)
نام روز آذر است از ماه آذر و فارسیان در این روز که نام ماه و نام روز مطابقت دارد جشن کنند و آتشکده ها را زینت دهند و در این روز موی ستردن و ناخن گرفتن و به آتش خانه شدن را نیک دانند
لغت نامه دهخدا
تصویری از درخش
تصویر درخش
روشنی، تابش، فروغ، تابندگی، شعشعه، پرتو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخش
تصویر پرخش
پرخچ، شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترخش
تصویر ترخش
جنبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارخش
تصویر ارخش
خورشید آفتاب هور هورخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آذرخش
تصویر آذرخش
برق، صاعقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آذرخش
تصویر آذرخش
((ذَ رَ))
برق، صاعقه، ذرخش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارخش
تصویر ارخش
((اُ یا اَ رَ))
خورشید، آفتاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرخش
تصویر پرخش
((پَ رَ))
سرین اسب و استر، شمشیر، تیغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخش
تصویر درخش
((دَ یا دِ رَ))
فروغ، روشنایی، برق، آذرخش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرخش
تصویر فرخش
((فَ رَ خْ))
پرخچ، کفل، سرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخش
تصویر درخش
جرقه، برق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آذرخش
تصویر آذرخش
صاعقه، رعد و برق، رعد
فرهنگ واژه فارسی سره
برق، درخش، صاعقه
متضاد: رعد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
Circling, Circulation, Gyration, Rotation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
en cercle, circulation, rotation, (FR) rotation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
круговой , циркуляция , вращение , вращение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
kreisend, Zirkulation, Drehung, (DE) Rotation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
обертальний , циркуляція , обертання , обертання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
okrężny, cyrkulacja, obrót, (PL) rotacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
环绕的 , 循环 , 旋转 , 旋转
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
girando, circulação, rotação, (PT) rotação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
circolare, circolazione, rotazione, (IT) rotazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
girando, circulación, giro, (ES) rotación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
cirkelend, circulatie, rotatie, (NL) rotatie
دیکشنری فارسی به هلندی