- ذراری
- جمع ذریه. فرزندان اولاد (انس و جن)، زنان، جمع ذریه، تخمه ها آدمیان و پریان زایک ها
معنی ذراری - جستجوی لغت در جدول جو
- ذراری ((ذَ))
- جمع ذریه، فرزندان، اولاد، زنان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع ذروح، کاغنه ها
((ذَ))
فرهنگ فارسی معین
جمع ذراح و ذروح، نوعی حشره بالدار به رنگ آبی یا سبز. این حشره دارای دو شاخک و شش دست و پا و مفاصل متعدد است و سم شدیدی دارد، آله کلو
حشره ای بالدار به رنگ سبز یا آبی که بیشتر روی گیاه های تازه می نشیند و سم خطرناکی دارد. اگر در غذا بیفتد آن را مسموم می کند، بیشتر به لفظ جمع نامیده می شود، آلاکلنگ، آله کلو
ستارگان درخشان
جمع ذریه احفاد اولاد اولاد اولاد
سنگ نمک
پراکیده سوده گرد
جمع بریه صحراها خشکیها
جمع سریه، کنیزکان
بریه ها، صحرا، بیابان، جمع واژۀ بریه
ستارگان بزرگی که نامشان را ندانند، ستارگان درخشان
سریت ها، کنیزهای مخصوص هم بستر شدن، جمع واژۀ سریت
کیسه بری بریکبری ترفندگری کسیه بری، دزدی، گربزی
گریزان گریزان، در حال گریز
درزی، گوشتفروش، پیشه ور، نای زن، شهرباش (دربخشی از مازندران) مزیر کارگر مزدبگیر کشاورزی (گویش مازندرانی)
کیسه بری، حیله گری
Defector, Escapist
desertor, escapista
дезертир , беглец
Deserteur, Fluchthelfer
dezerter, uciekinier
дезертир , втікач
desertor, escapista
déserteur, échappiste
disertore, fuggitivo
deserteur, ontsnappingspecialist
विद्रोही , भागनेवाला
pembelot, pelarian
هاربٌ
탈영병 , 탈출자
עריק , בורח