جمع واژۀ ذرّه: انعامش از شمار گذشته است و چون توان ذرات آفتاب فلک را شمار کرد. خاقانی. جملۀ ذرات عالم گوش گشت تا تو فرمائی هر آن فرمان که هست. عطار. هست آن ذرات جسمی ای مفید پیش این خورشید جسمانی پدید هست ذرات خواطر وافتکار پیش خورشید حقایق آشکار. مولوی. ذرات صغار هوائی، آنچه که از اجسام ریز در آفتاب از روزن افتاده دیده شود، ذرات صغار صلبه، ذره ها که بعقیدۀ بعض طبیعیون جسم مرکب از آنهاست. ذرات ناریه، ذره های آتشی.
جَمعِ واژۀ ذرّه: انعامش از شمار گذشته است و چون توان ذرات آفتاب فلک را شمار کرد. خاقانی. جملۀ ذرات عالم گوش گشت تا تو فرمائی هر آن فرمان که هست. عطار. هست آن ذرات جسمی ای مفید پیش این خورشید جسمانی پدید هست ذرات خواطر وافتکار پیش خورشید حقایق آشکار. مولوی. ذرات صغار هوائی، آنچه که از اجسام ریز در آفتاب ِ از روزن افتاده دیده شود، ذرات صغار صلبه، ذره ها که بعقیدۀ بعض طبیعیون جسم مرکب از آنهاست. ذرات ناریه، ذره های آتشی.
بازو، آرنج، واحد طول و آن عبارت است از ابتدای ساعد دست (مرفق) تا سر انگشتان (رساله مقداریه. فرهنگ ایران زمین 4- 1: 10 ص 431) ارش رش گز جمع اذرع، واحد طول معادل شش قبضه (مشت) که با انگشتان (غیر انگشت شست) با یگدیگر متصل ساخته ملاحظه میشود و این مجموع بمقدار بیست و چهارساعت خواهد بود که از جانب پهنا بیکدیگر گذارند (رساله مقداریه ایضا ص 2- 431)، بازو، آرنج، اریش ارش یکان درازا (گویش گیلکی) گز
بازو، آرنج، واحد طول و آن عبارت است از ابتدای ساعد دست (مرفق) تا سر انگشتان (رساله مقداریه. فرهنگ ایران زمین 4- 1: 10 ص 431) ارش رش گز جمع اذرع، واحد طول معادل شش قبضه (مشت) که با انگشتان (غیر انگشت شست) با یگدیگر متصل ساخته ملاحظه میشود و این مجموع بمقدار بیست و چهارساعت خواهد بود که از جانب پهنا بیکدیگر گذارند (رساله مقداریه ایضا ص 2- 431)، بازو، آرنج، اریش ارش یکان درازا (گویش گیلکی) گز
سر کوه قله، تارک سر چکاد، بالای هر چیز نوک سر جمع ذری، ذروت غایت بلندی بود و اندر فلک تدویربجای اوج باشد از خارج المرکز و برابر ذروه تدویر بود... ذروت وسطی آن نقطه است از زبرین فلک تدویر که بدو آن خط رسد که از مرکز معدل بیرون آید و بر مرکز تدویر بگذرد و ذروت مرئی آن نقطه است از زبری فلک تدویر که بدو آن رسد کز مرکز عالم بیرون آید و بر مرکز تدویر بگذرد (التفهیم)
سر کوه قله، تارک سر چکاد، بالای هر چیز نوک سر جمع ذری، ذروت غایت بلندی بود و اندر فلک تدویربجای اوج باشد از خارج المرکز و برابر ذروه تدویر بود... ذروت وسطی آن نقطه است از زبرین فلک تدویر که بدو آن خط رسد که از مرکز معدل بیرون آید و بر مرکز تدویر بگذرد و ذروت مرئی آن نقطه است از زبری فلک تدویر که بدو آن رسد کز مرکز عالم بیرون آید و بر مرکز تدویر بگذرد (التفهیم)