جدول جو
جدول جو

معنی ذبائل - جستجوی لغت در جدول جو

ذبائل(ذَ ءِ)
جمع واژۀ ذباله
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذائل
تصویر ذائل
دارای ذیل، درازدامن، درازدنبال
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
بلاد القبائل، و بلادالبرابره
لغت نامه دهخدا
(ذُ)
جمع واژۀ ذباله. (دهار) :
عقل گردی، عقل را دانی کمال
عشق گردی، عشق را دانی ذبال.
مولوی.
با حضور آفتاب با کمال
رهنمایی جستن از شمع و ذبال.
مولوی.
، ریشها که بر پهلو برآید و بجانب شکم سوراخ کند
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
گمیزنده. گمیزاندازنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نبیله. (ناظم الاطباء). رجوع به نبیله شود
لغت نامه دهخدا
(قَ ءِ)
جمع واژۀ قبیله:
چشم بد از تو دور ای بدیع شمائل
یار من و شمع جمعو میر قبائل.
سعدی.
- قبائل بنی اسرائیل، اسباط بنی اسرائیل.
رجوع به قبایل و قبیله شود.
، قبائل رأس، استخوانهای سر. صفائح جمجمه
لغت نامه دهخدا
(ذَ ءِ)
رجوع به ذبایح شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حباله. دامهای صیادان، و در حدیث است: النساء حبائل الشیطان، زنان پایدامهای دیو باشند. و صاحب غیاث اللغات معنی رسنها و پابندهانیز به کلمه داده است: دام حبائل را (؟) جهان نام نهاده اند. (جهانگشای جوینی). و باز صاحب غیاث آورده است: حبائل شیطان، زنان را گویند، چنانکه ابلیس شیطان مردان را، و حبائل و شیطان کنایه از زنان فاحشه است - انتهی. و صاحب برهان نیز همین معنی را (یعنی شیطان زنان را) آورده و گوید چنانکه ابلیس شیطان مردان را و حبائل شیطان کنایه از زنان فاحشه بحبائل داده است، و البته بر اساسی نیست. (و گمان میکنم حدیث: النساء حبائل الشیطان سبب این اشتباه است) ، صاحب غیاث گوید: حبائل جج حبلی ̍ نیز میباشد، چه جمع واژۀ حبلی ̍ حبالی است و جج آن حبائل است
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نعت فاعلی از ذیل، درازدنبال: فرس ٌ ذائل، اسبی درازدم، ذیل ٌ ذائل، خواری. رسوائی، درع ٌ ذائل، زره درازدامان، حلق ٌ ذائل، حلقه های زره باریک و لطیف مائل بدرازی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذبائح
تصویر ذبائح
جمع ذبیحه سر بریده ها بسمل کرده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذبال
تصویر ذبال
فتیله پتیله جمع ذبال. زخم پهلو، جمع ذباله، پده ها پوده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذائل
تصویر ذائل
خواری، رسوائی
فرهنگ لغت هوشیار
نبایل در فارسی، جمع نبیله، فرخادان بزرگان کارهای سترگ نیکویی ها جمع نبیله: بزرگان، کارهای بزرگ، نیکوییها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبائل
تصویر قبائل
جمع قبیله
فرهنگ لغت هوشیار
اهریمن زنان جه ها (فواحش)،، جمع حبالی، جمع حبلی، زنان باردار جمع حباله دامها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبائل
تصویر حبائل
((حَ ئِ))
جمع حباله، دام ها
فرهنگ فارسی معین