جمع واژۀ ذباله. (دهار) : عقل گردی، عقل را دانی کمال عشق گردی، عشق را دانی ذبال. مولوی. با حضور آفتاب با کمال رهنمایی جستن از شمع و ذبال. مولوی. ، ریشها که بر پهلو برآید و بجانب شکم سوراخ کند
جَمعِ واژۀ ذُباله. (دهار) : عقل گردی، عقل را دانی کمال عشق گردی، عشق را دانی ذبال. مولوی. با حضور آفتاب با کمال رهنمایی جستن از شمع و ذبال. مولوی. ، ریشها که بر پهلو برآید و بجانب شکم سوراخ کند
جمع واژۀ قبیله: چشم بد از تو دور ای بدیع شمائل یار من و شمع جمعو میر قبائل. سعدی. - قبائل بنی اسرائیل، اسباط بنی اسرائیل. رجوع به قبایل و قبیله شود. ، قبائل رأس، استخوانهای سر. صفائح جمجمه
جَمعِ واژۀ قبیله: چشم بد از تو دور ای بدیع شمائل یار من و شمع جمعو میر قبائل. سعدی. - قبائل بنی اسرائیل، اسباط بنی اسرائیل. رجوع به قبایل و قبیله شود. ، قبائل رأس، استخوانهای سر. صفائح جمجمه
جمع واژۀ حباله. دامهای صیادان، و در حدیث است: النساء حبائل الشیطان، زنان پایدامهای دیو باشند. و صاحب غیاث اللغات معنی رسنها و پابندهانیز به کلمه داده است: دام حبائل را (؟) جهان نام نهاده اند. (جهانگشای جوینی). و باز صاحب غیاث آورده است: حبائل شیطان، زنان را گویند، چنانکه ابلیس شیطان مردان را، و حبائل و شیطان کنایه از زنان فاحشه است - انتهی. و صاحب برهان نیز همین معنی را (یعنی شیطان زنان را) آورده و گوید چنانکه ابلیس شیطان مردان را و حبائل شیطان کنایه از زنان فاحشه بحبائل داده است، و البته بر اساسی نیست. (و گمان میکنم حدیث: النساء حبائل الشیطان سبب این اشتباه است) ، صاحب غیاث گوید: حبائل جج حبلی ̍ نیز میباشد، چه جمع واژۀ حبلی ̍ حبالی است و جج آن حبائل است
جَمعِ واژۀ حِباله. دامهای صیادان، و در حدیث است: النساء حبائل الشیطان، زنان پایدامهای دیو باشند. و صاحب غیاث اللغات معنی رسنها و پابندهانیز به کلمه داده است: دام حبائل را (؟) جهان نام نهاده اند. (جهانگشای جوینی). و باز صاحب غیاث آورده است: حبائل شیطان، زنان را گویند، چنانکه ابلیس شیطان مردان را، و حبائل و شیطان کنایه از زنان فاحشه است - انتهی. و صاحب برهان نیز همین معنی را (یعنی شیطان زنان را) آورده و گوید چنانکه ابلیس شیطان مردان را و حبائل شیطان کنایه از زنان فاحشه بحبائل داده است، و البته بر اساسی نیست. (و گمان میکنم حدیث: النساء حبائل الشیطان سبب این اشتباه است) ، صاحب غیاث گوید: حبائل جج ِ حُبْلی ̍ نیز میباشد، چه جَمعِ واژۀ حُبْلی ̍ حبالی است و جج ِ آن حبائل است