- ذائق
- چشنده مزه گیرنده. چشنده مزه سنج
معنی ذائق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چشائی، یکی از حواس پنجگانه که با آن مزه چیزها دریافته میشود و آلت آن زبان است
چشایی، از حواس پنجگانه که با آن مزۀ چیزها دریافته می شود و آلت آن زبان است
سختی و بلا رسیده، یورش کننده، ستم کشنده، هالک
خواری، رسوائی
آشکار فاش. آشکارا
خشمناک
دور کننده
گدازنده، آب کننده
چشنده مزه گیرنده
ناشتا، ناب، پالوده
رنگ کار رنگرز
راننده پس زننده سوق دهنده راننده ترغیب کننده محرک جمع سواق
گول نادان
آرزومند، شایق، مشتاق
مایل، راغب، مشتاق
دارای ذیل، درازدامن، درازدنبال
تنگ (اسم مونث) کم وسعت تنگ ضیق
پر گر (طوق)، سنگ
باز دار باز دارنده باز دار نا رسانا پیشگیر، اندوده بازدارنده مانع، آن که مردم را از امور باز دارد، جسمی که حرارت یا الکتریسیته در آن به خوبی منتشر نشود و جسمی که ماورا آن قرار گرفته محفوظ از حرارت یا الکتریسیته باشد نا رسانا مقابل هادی
برگزیده و بهترین از هر چیزی
لایق در فارسی آتاو خورند فرزام مکن ای روی نکو زشتی با عاشق خویش کز نکو رویان زشتی نبود فرزاما (دقیقی) هژیر (در لغت فرس برابر با نیکو آمده) شایسته سزاوار بی شکی آن کسی که بد کار است به جهنم درون سزاوار است (سنائی) در خور برازنده سزاوار شایسته در خور: سلجوق... شش پسر داشت همه سزاوار مهتری و لایق سروری، جمع لایقین. سزاوار، درخور
چشنده، مزه گیرنده
یکی از حواس خمسه ظاهری، چشایی
نیروی چشش چشایی