- دیگدان
- جای گذاشتن دیگ دیگپایه، سه پایه، اجاق آتشدان. یا دیگدان سرد بخیل خسیس
معنی دیگدان - جستجوی لغت در جدول جو
- دیگدان
- جای گذاشتن دیگ، دیگ پایه، اجاق
- دیگدان
- جای گذاشتن دیگ، دیگپایه، سه پایه، اجاق، آتشدان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سایرین
انظار
خوی، عادت، روش
خوی، عادت، روش
تیوری
لحاظ، نظر، عقیده، نقطه نظر، منظر
آنکه شک ندارد کسی که سوء ظن ندارد، بدون شک یقینا
صور و اشکال فلکی
زوزندان
مهایک مودار
دوزخ
سوزنده دل، رقت آورنده
سه پایه ای آهنین که دیگ مسین را بربالای آن گذارند و طعام پزند
دارنده دین، متدین
ماموری که بالای دیدگاه ایستد و هر چه از دور بیند بمافوق خبر دهد، نگاهبانان قراول
جای نشستن یا ایستادن، دیدبان
شتر بارکش
شخصی را گویند که برجای بلند مانند سر کوه و بالای کشتی نشیند و هر چه از دور بیند خبر دهد
نوعی است از تیره مخروطیان شبیه سرو دارای چوبی چرب و تند بو و برگهای ساده و پهن چوب آن بمصرف دکل کشتی میرسد، درختی است مانند کاج و شیره ای دارد که سابقا بمصرف علاج لقوه میرسید صنوبر هندی شجره الجن
جعبه ای که در آن دوکهای نخ ریسی را جا دهند (در چرخ جراب بافی)
زنگله که زنان بر پای بندند جلاجل
زنگوله جلاجل
روز و شب تثنیه جدید، شب و روز
گیاهی از تیره ّ چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوانست. ارتفاعش 2 تا 5، 2 متر و ریشه اش راست و ستبر است ابر کبیر حلتیت انجدان انگوزاکما انگیان
زمینی که شاخه های درخت را در آن فرو برند تا سبز شود و از آنجا به جای دیگر نقل کنند تخمدان
جمع دایه
خاشکدان
عضو عضلانی که دارای الیاف ماهیچه ای قوی و سخت جهت خرد کردن دانه ها و دیگر مواد غذائی پرندگان در مسیر مری پس از چینه دان و قبل از معده اصلی قرار دارد
ظرفی چون قوری که در آن شیر کنند و با چای آرند، ظرف شیرخوری