شیخ شادی غدیوتی یکی از درویشان ساکن غدیوت بود. وی از جملۀ منظوران و مقبولان خواجه بهاءالدین نقشبندی (وفات 790 یا791 هجری قمری) به شمار میرفت و بارها به خدمت وی رسیده بود. در کتاب انیس الطالبین در موارد بسیار از وی یاد شده: شیخ شادی غدیوتی علیه الرحمه با جمعی از درویشان غدیوت به حضرت خواجۀ ما قدس الله روحه به قصر عارفان آمدند. (انیس الطالبین نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه ص 86). از شیخ شادی غدیوتی که از جملۀ منظوران و مقبولان حضرت خواجۀ ما بود. (انیس الطالبین ص 47). در آن فرصت که حضرت خواجۀ ما قدس الله روحه در مرو بودند... درویشان غدیوت نیز از بخارا به آن سفر مبارک رفته بودند در آن زمان که حضرت خواجه آن درویش غدیوت را به طرف بخارا روان می کردند امر کردند ایشان راکه زینهار چون به بخارا رسید اول به کار عمارت از خواجه علاءالدین مشغول گردید. (انیس الطالبین ص 102)
شیخ شادی غدیوتی یکی از درویشان ساکن غدیوت بود. وی از جملۀ منظوران و مقبولان خواجه بهاءالدین نقشبندی (وفات 790 یا791 هجری قمری) به شمار میرفت و بارها به خدمت وی رسیده بود. در کتاب انیس الطالبین در موارد بسیار از وی یاد شده: شیخ شادی غدیوتی علیه الرحمه با جمعی از درویشان غدیوت به حضرت خواجۀ ما قدس الله روحه به قصر عارفان آمدند. (انیس الطالبین نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه ص 86). از شیخ شادی غدیوتی که از جملۀ منظوران و مقبولان حضرت خواجۀ ما بود. (انیس الطالبین ص 47). در آن فرصت که حضرت خواجۀ ما قدس الله روحه در مرو بودند... درویشان غدیوت نیز از بخارا به آن سفر مبارک رفته بودند در آن زمان که حضرت خواجه آن درویش غدیوت را به طرف بخارا روان می کردند امر کردند ایشان راکه زینهار چون به بخارا رسید اول به کار عمارت از خواجه علاءالدین مشغول گردید. (انیس الطالبین ص 102)
نحوی اصفهانی، ابومحمدقاسم بن محمد اصفهانی از قریۀ دیمرت است و از اوست: کتاب تقدیم الالسنه و کتاب العارض فی الکامل و تهذیب الطبع. (از ابن الندیم). رجوع به قاسم بن محمد الدیمرتی ابومحمد الاصفهانی شود
نحوی اصفهانی، ابومحمدقاسم بن محمد اصفهانی از قریۀ دیمرت است و از اوست: کتاب تقدیم الالسنه و کتاب العارض فی الکامل و تهذیب الطبع. (از ابن الندیم). رجوع به قاسم بن محمد الدیمرتی ابومحمد الاصفهانی شود
منسوب به دیوان. درباری. منسوب ببارگاه و دربار پادشاه: و بوالقاسم بوالحکم که صاحب معتمد است آنچه رود بوقت خویش انهاء میکند و مثالهای سلطانی و دیوانی میرسد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 270) ، ملازم پادشاه. ج، دیوانیان. (از ناظم الاطباء). شاغل در دستگاه حکومت دولتی. صاحب منصب حکومت و قضاوت. (ناظم الاطباء). از کارمندان دولت و حکومت: قضا را از کسان او یکی حاضر بود گفت چه خطا کرده است که از دیدن او ملولی گفت خطائی نیست ولی دوست دیوانی را وقتی توان دید که معزول باشد. (گلستان). که دوست دیوانی را فراغت دیدار دوستان وقتی بود که از عمل فروماند. (گلستان) ، شاعر پادشاهی. (ناظم الاطباء) ، عرفی. مقابل شرعی. دولتی. (یادداشت لغتنامه) : این شعر گواه بس بدین معنی از حکم شریعتی و دیوانی. مختاری. این چنین کارها غم تو کند که نه شرعی بود نه دیوانی. عمادی شهریاری. مراسمی که نه شرعی بود نه دیوانی. نجیب جرفاذقانی. ، نوعی از خط اسلامی. رجوع به خط دیوانی شود: ببستم حرص را چشم و شکستم آز را دندان چو میم اندر خط کاتب چو سین در حرف دیوانی. خاقانی منسوب به درهم دیوانی که در مرو رایج بوده است و این نسبت عامیانه است و ظاهراً نسبت به دیوان سلطان باشد که آن کنایه از خالص بودن نقرۀ آن دینار بود. (از تاج العروس) منسوب است به دیوان که نام کوچه ای است بمرو و عده ای بدان منسوبند. (از انساب سمعانی)
منسوب به دیوان. درباری. منسوب ببارگاه و دربار پادشاه: و بوالقاسم بوالحکم که صاحب معتمد است آنچه رود بوقت خویش انهاء میکند و مثالهای سلطانی و دیوانی میرسد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 270) ، ملازم پادشاه. ج، دیوانیان. (از ناظم الاطباء). شاغل در دستگاه حکومت دولتی. صاحب منصب حکومت و قضاوت. (ناظم الاطباء). از کارمندان دولت و حکومت: قضا را از کسان او یکی حاضر بود گفت چه خطا کرده است که از دیدن او ملولی گفت خطائی نیست ولی دوست دیوانی را وقتی توان دید که معزول باشد. (گلستان). که دوست دیوانی را فراغت دیدار دوستان وقتی بود که از عمل فروماند. (گلستان) ، شاعر پادشاهی. (ناظم الاطباء) ، عرفی. مقابل شرعی. دولتی. (یادداشت لغتنامه) : این شعر گواه بس بدین معنی از حکم شریعتی و دیوانی. مختاری. این چنین کارها غم تو کند که نه شرعی بود نه دیوانی. عمادی شهریاری. مراسمی که نه شرعی بود نه دیوانی. نجیب جرفاذقانی. ، نوعی از خط اسلامی. رجوع به خط دیوانی شود: ببستم حرص را چشم و شکستم آز را دندان چو میم اندر خط کاتب چو سین در حرف دیوانی. خاقانی منسوب به درهم دیوانی که در مرو رایج بوده است و این نسبت عامیانه است و ظاهراً نسبت به دیوان سلطان باشد که آن کنایه از خالص بودن نقرۀ آن دینار بود. (از تاج العروس) منسوب است به دیوان که نام کوچه ای است بمرو و عده ای بدان منسوبند. (از انساب سمعانی)
دستگاه نوری مرکب از دو محیط شفاف دارای ضرایب انکسار متفاوت. قوانین سیر نور در دیوپترها و تشکیل تصویر در آنها از مباحث مهم نورشناسی است. (از دائره المعارف فارسی)
دستگاه نوری مرکب از دو محیط شفاف دارای ضرایب انکسار متفاوت. قوانین سیر نور در دیوپترها و تشکیل تصویر در آنها از مباحث مهم نورشناسی است. (از دائره المعارف فارسی)
واحد تقارب (عکس فاصله کانونی) عدسی ها و آن تقارب عدسی متقاربی است که فاصله کانونیش یک متر باشد. عینک سازان تقارب عدسیهای عینک را بر حسب دیوپتری درجه یا نمرۀ آن خوانند. (از دایره المعارف فارسی)
واحد تقارب (عکس فاصله کانونی) عدسی ها و آن تقارب عدسی متقاربی است که فاصله کانونیش یک متر باشد. عینک سازان تقارب عدسیهای عینک را بر حسب دیوپتری درجه یا نمرۀ آن خوانند. (از دایره المعارف فارسی)
دلاوری. (شرفنامۀ منیری). قوت قلب. شجاعت. سخت دلی. (شرفنامۀ منیری). مردانگی و دلاوری. (ناظم الاطباء) : گر سلیمان نه ای به دیودلی در پریخانه چون وطن کردی. خاقانی. دل کم نکند در کار از دیودلی زیرا مزدور سلیمان است از کار نیندیشد. خاقانی
دلاوری. (شرفنامۀ منیری). قوت قلب. شجاعت. سخت دلی. (شرفنامۀ منیری). مردانگی و دلاوری. (ناظم الاطباء) : گر سلیمان نه ای به دیودلی در پریخانه چون وطن کردی. خاقانی. دل کم نکند در کار از دیودلی زیرا مزدور سلیمان است از کار نیندیشد. خاقانی