ترجمه دیہاتی به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با دیہاتی
دیواری
- دیواری
- منسوب به دیوار ساعت دیواری ساعتی که بدیوار نصب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
دیناری
- دیناری
- پارسی است گونه ای از جامه ابریشمین پارچه ای است ابریشمین، نوعی از شراب لعلی
فرهنگ لغت هوشیار
دیباجی
- دیباجی
- دیبایی دیبا فروش منسوب به دیباج. آنکه دیبا و حریر بافد، آنچه که از دیبا و حریر بافته شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار