- دیواره
- ضلع
معنی دیواره - جستجوی لغت در جدول جو
- دیواره
- کنار برافراشته و بالا آمده از هر چیز
- دیواره
- دیوارمانند مانند دیوار، هر چیزی که شبیه دیوار باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارتیشن
درمانده و بیچاره
منسوب به دیوار ساعت دیواری ساعتی که بدیوار نصب کنند
بیخرد، بیعقل، مجنون
مناسب یا مخصوص نصب به دیوار
کسی که عقلش زایل شده باشد، بی عقل، مجنون، کنایه از بی خرد، هار مثلاً سگ دیوانه
غریب، برای مثال بدو گفت کز خانه آواره ام / ز ایران یکی مرد بیواره ام (اسدی - ۲۱۰) ، بی کس، تنها، بیچاره، درمانده، بیگانه، ناشناس
چوبی استوانه ای شکل که با آن خمیر نان را پهن و نازک می کنند، نورد، وردنه
چوبی است استوانه یی که بوسیله آن خمیر نان را پهن سازند: چوبه نورد وردنه
((نِ یا نَ))
فرهنگ فارسی معین
همچون دیو، مانند دیوان، بی عقل، بی خرد
دیوانه مجنون کسی بودن: کنایه از عاشق و بی قرار بودن کسی
دیوانه مجنون کسی بودن: کنایه از عاشق و بی قرار بودن کسی
Batty, Berserk, Crazy, Demented, Insane, Raving, Wacky, Zany
сумасшедший , берсерк , безумный , бредящий , чокнутый
verrückt, berserk, wahnsinnig
божевільний , берсерк , божевільний , божевільний
szalony, berserk, szaleńczy, zwariowany
疯狂的 , 狂热的
maluco, berserk, louco, dementado, insano, delirante, excêntrico
pazzo, berserk, demente, delirante, stravagante
loco, berserk, dementado, delirante, chiflado, excéntrico
fou, berserk, dément, délirant, farfelu, excentrique
gek, berserk, delirant
جنونيٌّ , جنونيٌ , مجنونٌ
משוגע , משוגע
狂った , バーサーク , 狂気の , おかしな , 風変わりな
미친 , 버서크 , 이상한 , 괴상한
deli, çılgın, garip
wazimu, kichaa
บ้า , บ้าคลั่ง , บ้า , Wahnsinnig