جدول جو
جدول جو

معنی دیواره - جستجوی لغت در جدول جو

دیواره
دیوارمانند مانند دیوار، هر چیزی که شبیه دیوار باشد
تصویری از دیواره
تصویر دیواره
فرهنگ فارسی عمید
دیواره
(دی رِ)
دهی است از دهستان ذهاب بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین در یک هزارگزی باختر سرپل ذهاب کنار شوسۀ قصرشیرین با 105 تن سکنه. آب آن از رود خانه الوند است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دیواره
(دی رَ / رِ)
کنار برافراشته و بالا آمدۀ از هرچیز. (ناظم الاطباء). چیزی چون دیوار. مانند دیوار. شبیه به دیوار. کنار برآمدۀ ظروف و غیره چون دیواره کاسه، دیوارۀ طشت، دیوارۀ کشتی، دیوارۀ چاه، دیوارۀ کرجی. (یادداشت مؤلف).
- دیوارۀ بینی. (یادداشت مؤلف). دیوارۀ کوتاه. حجاب بین منخرین. وتره. رجوع به بینی شود
لغت نامه دهخدا
دیواره
کنار برافراشته و بالا آمده از هر چیز
تصویری از دیواره
تصویر دیواره
فرهنگ لغت هوشیار
دیواره
ضلع
تصویری از دیواره
تصویر دیواره
فرهنگ واژه فارسی سره
دیواره
جدار، دیوار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیواری
تصویر دیواری
مناسب یا مخصوص نصب به دیوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
کسی که عقلش زایل شده باشد، بی عقل، مجنون، کنایه از بی خرد، هار مثلاً سگ دیوانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیواره
تصویر بیواره
غریب، برای مثال بدو گفت کز خانه آواره ام / ز ایران یکی مرد بیواره ام (اسدی - ۲۱۰)، بی کس، تنها، بیچاره، درمانده، بیگانه، ناشناس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیواره
تصویر نیواره
چوبی استوانه ای شکل که با آن خمیر نان را پهن و نازک می کنند، نورد، وردنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیواره
تصویر بیواره
درمانده و بیچاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیواری
تصویر دیواری
منسوب به دیوار ساعت دیواری ساعتی که بدیوار نصب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
بیخرد، بیعقل، مجنون
فرهنگ لغت هوشیار
چوبی است استوانه یی که بوسیله آن خمیر نان را پهن سازند: چوبه نورد وردنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیواره
تصویر نیواره
((نِ رِ))
وردنه، چوبی استوانه ای که خمیر نان را با آن پهن می کنند، نورد، گردنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیواره
تصویر بیواره
((رِ))
بی کس، غریب، بی قدر، بی اعتبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
((نِ یا نَ))
همچون دیو، مانند دیوان، بی عقل، بی خرد
دیوانه مجنون کسی بودن: کنایه از عاشق و بی قرار بودن کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیوارک
تصویر دیوارک
پارتیشن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
Batty, Berserk, Crazy, Demented, Insane, Raving, Wacky, Zany
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
fou, berserk, dément, délirant, farfelu, excentrique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
미친 , 버서크 , 이상한 , 괴상한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
狂った , バーサーク , 狂気の , おかしな , 風変わりな
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
משוגע , משוגע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
पागल
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
gek, berserk, delirant
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
pazzo, berserk, demente, delirante, stravagante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
loco, berserk, dementado, delirante, chiflado, excéntrico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
maluco, berserk, louco, dementado, insano, delirante, excêntrico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
疯狂的 , 狂热的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
szalony, berserk, szaleńczy, zwariowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
божевільний , берсерк , божевільний , божевільний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
verrückt, berserk, wahnsinnig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
сумасшедший , берсерк , безумный , бредящий , чокнутый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
deli, çılgın, garip
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی