درختی با شاخه های دراز و باریک و به شکل بوته، برگ های همیشه سبز، گل های سفید و خوشه ای و پوست قهوه ای رنگ که در مناطق گرمسیر می روید، پوست خشک شدۀ این درخت که به عنوان ادویه استفاده می شود و از آن اسانس می گیرند و در ساختن لیکورها نیز استعمال می شود
درختی با شاخه های دراز و باریک و به شکل بوته، برگ های همیشه سبز، گل های سفید و خوشه ای و پوست قهوه ای رنگ که در مناطق گرمسیر می روید، پوست خشک شدۀ این درخت که به عنوان ادویه استفاده می شود و از آن اسانس می گیرند و در ساختن لیکورها نیز استعمال می شود
نام یکی از دهستانهای بخش اردل شهرستان شهرکرد در جنوب باختری شهرکرد واقع و کوهستانی است و مهمترین کوههای آن عبارتند از: 1 - کوه کره در باختر که بلندترین قلۀ آن به ارتفاع 3618 گز است، 2 - کوه اسبیان در شمال دهستان که در جهت خاور به باختر کشیده شده است در باختر به ارتفاع زردکوه بختیاری میرسد، 3 - کوه محمود که در جنوب آبادی چشمه خواجه واقع شده است، رودخانه های این دهستان همان شعبات رودخانه کوهرنگ است که از دامنه های جنوب خاوری زردکوه سرچشمه میگیرند، هوای دهستان معتدل و ییلاقی و آب قراء آن از چشمه و قنات و رودخانه های محلی تأمین میشود، محل ییلاق طوایف دینارانی اطراف ایزه و مالامیر میباشد این دهستان از 12 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و جمعیت آن 1211 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10) دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد و در حدود 100 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) دهی است از دهستان غاربخش ری شهرستان تهران، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
نام یکی از دهستانهای بخش اردل شهرستان شهرکرد در جنوب باختری شهرکرد واقع و کوهستانی است و مهمترین کوههای آن عبارتند از: 1 - کوه کره در باختر که بلندترین قلۀ آن به ارتفاع 3618 گز است، 2 - کوه اسبیان در شمال دهستان که در جهت خاور به باختر کشیده شده است در باختر به ارتفاع زردکوه بختیاری میرسد، 3 - کوه محمود که در جنوب آبادی چشمه خواجه واقع شده است، رودخانه های این دهستان همان شعبات رودخانه کوهرنگ است که از دامنه های جنوب خاوری زردکوه سرچشمه میگیرند، هوای دهستان معتدل و ییلاقی و آب قراء آن از چشمه و قنات و رودخانه های محلی تأمین میشود، محل ییلاق طوایف دینارانی اطراف ایزه و مالامیر میباشد این دهستان از 12 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و جمعیت آن 1211 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10) دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد و در حدود 100 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) دهی است از دهستان غاربخش ری شهرستان تهران، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
شاخهای درختی است که منبع آن جزیره سیلان است، چوبی است معروف، سرخ رنگ، که در طعم شیرین و تندمیباشد و آن را قلم دارچینی نیز می گویند زیرا که ماناست بقلم در طول، پوست درخت دارچین که آن را میکوبند و بصورت گردی در غذا میریزند، یکی از اجزای روغن مقدس است که باید خیمه و آلات آن را بتوسط آن مسح نمایند، (قاموس کتاب مقدس)
شاخهای درختی است که منبع آن جزیره سیلان است، چوبی است معروف، سرخ رنگ، که در طعم شیرین و تندمیباشد و آن را قلم دارچینی نیز می گویند زیرا که ماناست بقلم در طول، پوست درخت دارچین که آن را میکوبند و بصورت گردی در غذا میریزند، یکی از اجزای روغن مقدس است که باید خیمه و آلات آن را بتوسط آن مسح نمایند، (قاموس کتاب مقدس)
منسوب به دینار که واسطۀ معاملات است، (از انساب سمعانی)، منسوب به سکۀ معروف دینار است، (از انساب سمعانی) منسوب است به دینار که نام اجدادی است، (از انساب سمعانی)
منسوب به دینار که واسطۀ معاملات است، (از انساب سمعانی)، منسوب به سکۀ معروف دینار است، (از انساب سمعانی) منسوب است به دینار که نام اجدادی است، (از انساب سمعانی)
آلپهای دیناریک رشته کوهی که تقریباً بتمامی در یوگوسلاوی واقع است و سلسلۀ جبال آلپ را به کوههای شبه جزیره بالکان متصل میکند، امتداد این کوهها در طول ساحل شرقی دریای آدریاتیک است، بلندترین قله اش 2513 متر ارتفاع دارد، فلات کارست جزء آلپهای دیناریک محسوب است، (از دائره المعارف فارسی)
آلپهای دیناریک رشته کوهی که تقریباً بتمامی در یوگوسلاوی واقع است و سلسلۀ جبال آلپ را به کوههای شبه جزیره بالکان متصل میکند، امتداد این کوهها در طول ساحل شرقی دریای آدریاتیک است، بلندترین قله اش 2513 متر ارتفاع دارد، فلات کارست جزء آلپهای دیناریک محسوب است، (از دائره المعارف فارسی)
جنسی از جامۀ ابریشمی. (برهان) (غیاث) (آنندراج). جنسی است از حریر. (شرفنامه منیری) ، برنگ دینار. برنگ زرد. زرگون. زرد طلایی. (یادداشت دهخدا). - حریر دیناری، حریر زرد. زرین و طلائی. (یادداشت دهخدا) : گفتی بر تودۀ زعفران مهره های عنبرین برنهاده اند و یاحریری دیناری به مداد منقط کرده اند. (تاج المآثر، درصفت نور). - دیبه دیناری، دیبایی برنگ دینار و زرگون. (یادداشت دهخدا) : زرد طلایی. دیبای زرد طلائی: و آن ترنج ایدرچون دیبه دیناری که بمالی و بمالند و بنگذاری. منوچهری. ، نوعی از شراب لعل. (برهان) (غیاث). کنایه از شراب سرخ بود. (آنندراج). - شراب دیناری، منسوب است به ابن دینارمیافارقی طبیب یا چون دینار در سرخی. (یادداشت دهخدا). ، در هندوستان نوعی از میخ آهنی را گویند. (آنندراج) (بهار عجم)
جنسی از جامۀ ابریشمی. (برهان) (غیاث) (آنندراج). جنسی است از حریر. (شرفنامه منیری) ، برنگ دینار. برنگ زرد. زرگون. زرد طلایی. (یادداشت دهخدا). - حریر دیناری، حریر زرد. زرین و طلائی. (یادداشت دهخدا) : گفتی بر تودۀ زعفران مهره های عنبرین برنهاده اند و یاحریری دیناری به مداد منقط کرده اند. (تاج المآثر، درصفت نور). - دیبه دیناری، دیبایی برنگ دینار و زرگون. (یادداشت دهخدا) : زرد طلایی. دیبای زرد طلائی: و آن ترنج ایدرچون دیبه دیناری که بمالی و بمالند و بنگذاری. منوچهری. ، نوعی از شراب لعل. (برهان) (غیاث). کنایه از شراب سرخ بود. (آنندراج). - شراب دیناری، منسوب است به ابن دینارمیافارقی طبیب یا چون دینار در سرخی. (یادداشت دهخدا). ، در هندوستان نوعی از میخ آهنی را گویند. (آنندراج) (بهار عجم)
شیاف دینارجون معرب دینارگون، (کتاب ثالث قانون بوعلی چ طهران ص 65)، دوای مرکبی است برنگ زر که در بیماری چشم بکار برند، (یادداشت مؤلف)، مرکب ینفع من امراض العین، انماسمی به لانه شبیه بلون الدینار، ای الذهب، (بحر الجواهر محمد بن یوسف طبیب هروی)
شیاف دینارجون معرب دینارگون، (کتاب ثالث قانون بوعلی چ طهران ص 65)، دوای مرکبی است برنگ زر که در بیماری چشم بکار برند، (یادداشت مؤلف)، مرکب ینفع من امراض العین، انماسمی به لانه شبیه بلون الدینار، ای الذهب، (بحر الجواهر محمد بن یوسف طبیب هروی)
ظاهراً همان گیاه زوفا از تیره نعناعیان است که بحالت خودرو در نواحی جنوبی اروپا و آسیای صغیر و روسیه و ایران میروید. جسمی. حسل. ثغام. ثمره اش را زوفا خوانند. (نزهه القلوب). رجوع به زوفا شود
ظاهراً همان گیاه زوفا از تیره نعناعیان است که بحالت خودرو در نواحی جنوبی اروپا و آسیای صغیر و روسیه و ایران میروید. جسمی. حسل. ثغام. ثمره اش را زوفا خوانند. (نزهه القلوب). رجوع به زوفا شود
زرین. طلایی. به رنگ زر. به رنگ دینار. ذهبی. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) : تاک رز بینی شده دینارگون پرنیان سبز او زنگارگون. رودکی. بعضی گفته اند که (کژدم) چند نوع است: سپید است... و ذهبی یعنی دینارگون. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). سر او (نی را) بیالاید طلی کنند موی را دینارگون کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و آفتاب دینارگون از مرحلۀ سنبله در کفۀمیزان استقامت یافت. (سندبادنامه ص 163)، {{اسم مرکّب}} مرکبی است که در بیماریهای چشم بکار برند و رنگ آن برنگ دینار است. دینارجون. (یادداشت مؤلف). و رجوع به دینارجون شود
زرین. طلایی. به رنگ زر. به رنگ دینار. ذهبی. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) : تاک رز بینی شده دینارگون پرنیان سبز او زنگارگون. رودکی. بعضی گفته اند که (کژدم) چند نوع است: سپید است... و ذهبی یعنی دینارگون. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). سر او (نی را) بیالاید طلی کنند موی را دینارگون کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و آفتاب دینارگون از مرحلۀ سنبله در کفۀمیزان استقامت یافت. (سندبادنامه ص 163)، {{اِسمِ مُرَکَّب}} مرکبی است که در بیماریهای چشم بکار برند و رنگ آن برنگ دینار است. دینارجون. (یادداشت مؤلف). و رجوع به دینارجون شود
بسریانی گیاهی است دوایی و برگ آن به کرفس ماند و آن را بشیرازی آهو دوستک گویند. (آنندراج) (انجمن آرا) (برهان). زوفرا. حزا. (مفردات ابن البیطار). انیسون بری
بسریانی گیاهی است دوایی و برگ آن به کرفس ماند و آن را بشیرازی آهو دوستک گویند. (آنندراج) (انجمن آرا) (برهان). زوفرا. حزا. (مفردات ابن البیطار). انیسون بری
دهی است جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر، شهرستان اهر در چهل هزار و پانصدگزی راه شوسه اهر به کلیبر، کوهستانی، معتدل مایل بگرمی، مالاریائی و دارای 53 تن سکنه است، محصول آن غلات و سردرختی، شغل اهالی رزاعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) شهرکی است (به ناحیۀ کرمان میان بم و جیرفت. آبادان و با نعمت بسیار. و از وی دارچینی خیزد. (حدود العالم)
دهی است جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر، شهرستان اهر در چهل هزار و پانصدگزی راه شوسه اهر به کلیبر، کوهستانی، معتدل مایل بگرمی، مالاریائی و دارای 53 تن سکنه است، محصول آن غلات و سردرختی، شغل اهالی رزاعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) شهرکی است (به ناحیۀ کرمان میان بم و جیرفت. آبادان و با نعمت بسیار. و از وی دارچینی خیزد. (حدود العالم)
درختی است که بیشتر در هندوستان و چین می روید، جزو رده دولپه ای های جدا گلبرگ می باشد و همیشه سبز است. گل های منظم و سفید مایل به زرد دارد، پوست آن را هم که قهوه ای رنگ است دارچین می گویند که به عنوان نوعی ادویه خوشبو در بعضی از غذاهامی ریزند
درختی است که بیشتر در هندوستان و چین می روید، جزو رده دولپه ای های جدا گلبرگ می باشد و همیشه سبز است. گل های منظم و سفید مایل به زرد دارد، پوست آن را هم که قهوه ای رنگ است دارچین می گویند که به عنوان نوعی ادویه خوشبو در بعضی از غذاهامی ریزند
اگر کسی بیند دارچین بسیار داشت، دلیل که غمگین و متفکر شود. اگر بیند دارچین می خورد غم اندوهش صعب تر بود. محمد بن سیرین اگر بیند دارچین جهت رفع علت می خورد و او را سود داشت، دلیل نیکی و صلاح است.
اگر کسی بیند دارچین بسیار داشت، دلیل که غمگین و متفکر شود. اگر بیند دارچین می خورد غم اندوهش صعب تر بود. محمد بن سیرین اگر بیند دارچین جهت رفع علت می خورد و او را سود داشت، دلیل نیکی و صلاح است.