جدول جو
جدول جو

معنی دیمارکی - جستجوی لغت در جدول جو

دیمارکی
انتون، او راست ذکری الایام السعیده لخدیوی مصرالمعظم و اهالیها، و آن را به اسماعیل پاشا تقدیم داشت، (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیماری
تصویر بیماری
رنجوری، ناخوشی، مرض
بیماری ارثی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ پدر و مادر یا اجداد به فرد منتقل می شود
بیماری های زهروی: در پزشکی بیماری های مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس
بیماری عفونی: در پزشکی مرضی که به واسطۀ میکروب مخصوص عارض می شود و با تماس مستقیم یا غیر مستقیم قابل انتقال به دیگری است
بیماری مقاربتی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ آمیزش جنسی با شخص بیمار به فرد منتقل می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیمارکش
تصویر تیمارکش
اندوهگین، رنجور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیداری
تصویر دیداری
بصری، قابل رؤیت، دیدنی، درخور دیدن، برای مثال مردم ز راه علم بود مردم / نه ز این تن مصور دیداری (ناصرخسرو - ۴۸۹)، کنایه از زیبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیواری
تصویر دیواری
مناسب یا مخصوص نصب به دیوار
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به دانمارک، از مردم دانمارک، دانوا، قسمی سگ
لغت نامه دهخدا
بیمار و مریض و مغموم و اندوهگین. (ناظم الاطباء) :
جان ازتنش تیمارکش چون چشم او بیمار و خوش
دل چون دهانش پسته وش خونین و خندان آمده.
خاقانی.
خر این جایگه لنگ و تیمارکش
از آن به که پیش ملک بارکش.
سعدی (بوستان).
، سرپرست. دلسوز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : امیرالمؤمین ما را منشوری فرستاده است که چنین ولایت که بی خداوند و بی تیمارکش ببینیم بگیریم. (تاریخ بیهقی از یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
آلپهای دیناریک رشته کوهی که تقریباً بتمامی در یوگوسلاوی واقع است و سلسلۀ جبال آلپ را به کوههای شبه جزیره بالکان متصل میکند، امتداد این کوهها در طول ساحل شرقی دریای آدریاتیک است، بلندترین قله اش 2513 متر ارتفاع دارد، فلات کارست جزء آلپهای دیناریک محسوب است، (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(عَمْ بَ)
دینارکشنده. که دینار حمل کند. حامل دینار:
هر آنکس که شد در جهان شاه وش
سرش گردد از گنج دینارکش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
عمل دیم کار، زراعت دیم. دیمی کاری
لغت نامه دهخدا
نیک منظر و خوبروی، (ناظم الاطباء)، دیبارخ، دیباچهره:
همی بروی تو ماند بهار دیباروی
همی سلامت روی تو و بقای بهار،
فرخی،
پرنیان خویی و دیباروی و از بخت منست
مارت از دیبا و خار از پرنیان انگیخته،
خاقانی،
کردمش صید خویش موی بموی
گه به دیبا و گه بدیبا روی،
نظامی،
،
از اسمای محبوب است، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی از دهستان چهارفریضۀ بخش مرکزی شهرستان بندر انزلی، واقع در ده هزارگزی خاور غازیان، کنار شوسۀ غازیان به رشت. جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 149 تن سکنه. آب آن ازحسن رود از سفیدرود. محصول آنجا برنج و ابریشم و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیداری
تصویر دیداری
سزاوار تماشا، در خور نظاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانمارکی
تصویر دانمارکی
ساخته دانمارک محصول دانمارک، از مردم دانمارک اهل دانمارک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیماری
تصویر تیماری
اندوهگینی، گرفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است گونه ای از جامه ابریشمین پارچه ای است ابریشمین، نوعی از شراب لعلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
ناتندرستی ناخوشی مرض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیواری
تصویر دیواری
منسوب به دیوار ساعت دیواری ساعتی که بدیوار نصب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیناری
تصویر دیناری
پارچه ای است ابریشمین، نوعی شراب لعلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیداری
تصویر دیداری
بصری، آوو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیوارک
تصویر دیوارک
پارتیشن
فرهنگ واژه فارسی سره
اندوه گسار، غم خوار، پرستار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
Ailment, Illness, Morbidity, Sickness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
maladie, morbidité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
malattia, morbidità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
อาการป่วย , โรคภัย , อัตราการเจ็บป่วย , โรคภัย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
aandoening, ziekte, morbiditeit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
dolencia, enfermedad, morbilidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
недуга , хвороба , захворюваність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
doença, morbidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
疾病 , 发病率
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
dolegliwość, choroba, chorobowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
Erkrankung, Krankheit, Morbidität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
недуг , болезнь , заболеваемость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
penyakit, morbiditas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی