بلسان، گیاهی درختچه ای با گل های سفید کوچک خوشه ای، برگ های مایل به سفید، پوست زرد رنگ و چوب سنگین، سرخ رنگ و خوش بو، صمغی که از ساقۀ این گیاه می گیرند و مصرف دارویی دارد
بلسان، گیاهی درختچه ای با گل های سفید کوچک خوشه ای، برگ های مایل به سفید، پوست زرد رنگ و چوب سنگین، سرخ رنگ و خوش بو، صمغی که از ساقۀ این گیاه می گیرند و مصرف دارویی دارد
یکی از دهستان های دوگانه بخش بزمان شهرستان ایرانشهر. این دهستان در جنوب باختری بزمان واقع است و حدود آن بشرح زیر است: از طرف شمال به دهستان مرکزی و بخش فهرج از شهرستان بم، از طرف مشرق به بخش حومه و بخش بمپور، از طرف جنوب به دهستان رمشک از بخش کهنوج، از طرف مغرب به بخش کهنوج از شهرستان جیرفت. منطقه ای است جلگه و هوای آن گرمسیر. آب قرای دهستان از قنات و چاه تأمین میشود. بیشتر اهالی این دهستان چون غیر از گله داری کار دیگری ندارند در تمام مدت سال بطور سیار در این دهستان تغییر مکان میدهند. زبان مادری ساکنین قراء بلوچی است. این دهستان از 19 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده جمعیت آن در حدود 10000 تن میباشد. مرکز دهستان آبادی دلگان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8) ده مرکز دهستان دلگان بخش بزمان شهرستان ایرانشهر. واقع در 87هزارگزی جنوب باختری بزمان کنار راه مالرو بمپور به کهنوج، با3500 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
یکی از دهستان های دوگانه بخش بزمان شهرستان ایرانشهر. این دهستان در جنوب باختری بزمان واقع است و حدود آن بشرح زیر است: از طرف شمال به دهستان مرکزی و بخش فهرج از شهرستان بم، از طرف مشرق به بخش حومه و بخش بمپور، از طرف جنوب به دهستان رمشک از بخش کهنوج، از طرف مغرب به بخش کهنوج از شهرستان جیرفت. منطقه ای است جلگه و هوای آن گرمسیر. آب قرای دهستان از قنات و چاه تأمین میشود. بیشتر اهالی این دهستان چون غیر از گله داری کار دیگری ندارند در تمام مدت سال بطور سیار در این دهستان تغییر مکان میدهند. زبان مادری ساکنین قراء بلوچی است. این دهستان از 19 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده جمعیت آن در حدود 10000 تن میباشد. مرکز دهستان آبادی دلگان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8) ده مرکز دهستان دلگان بخش بزمان شهرستان ایرانشهر. واقع در 87هزارگزی جنوب باختری بزمان کنار راه مالرو بمپور به کهنوج، با3500 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان برخوار بخش حومه شهرستان اصفهان. واقع در 17هزارگزی اصفهان و 4 هزارگزی راه فرعی امیرآباد به اصفهان، با 1726 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود و راه آن ماشین رو است و دبستان و در حدود 10 دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان برخوار بخش حومه شهرستان اصفهان. واقع در 17هزارگزی اصفهان و 4 هزارگزی راه فرعی امیرآباد به اصفهان، با 1726 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود و راه آن ماشین رو است و دبستان و در حدود 10 دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
نام دهستانی است از بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان محدود از شمال به دهستان سیاهکل از جنوب و باختر به دهستان عمارلو از خاور به دهستان سمام. منطقه دهستان کوهستانی با شیب ملایم و محصور به ارتفاعات منشعبه از کوه درفک هوای آن سردسیر خوش آب و هوا و قسمت عمده اراضی آن مستور از چمن و مراتع و چشمه سارهای متعدد مناظر زیبا و هوای نشاطانگیز دهستان خاصه در فصل بهار بسیار جالب توجه و یکی از نقاط ییلاقی بسیار خوب کشور بشمار میرود سرچشمه رود خانه چاک رود که به پلرود متصل میشود از ارتفاعات شمال، باختر و جنوبی این دهستان است مرکز دهستان قصبه قدیمی دیلمان و قراء مهم آن عبارت است از: اسپیلی که در یک هزارگزی شمال دیلمان واقع مرکز بخشداری و خوانین نشین دهستان بوده دارای ساختمانهای مهم وزیباست قریه آسیا برکه در 9 هزارگزی باختر دیلمان است و مرکزیت دارد. جمع قراء دهستان 134 آبادی بزرگ وکوچک و صدها مرتع. جمعیت آن در حدود 9 هزار نفر است. زمستان قسمت عمده سکنه اولاً برای تأمین معاش در ثانی برای استفاده از هوای معتدل گیلان به سیاهکل و نقاط دیگر شهرستان لاهیجان می روند و گله داران بخش سیاهکل در بهار و تابستان به نواحی مختلف دیلمان آمده بااجاره نمودن مراتع چند ماهی در این دهستان ساکن می شوند و سپس مراجعت مینمایند. شغل عمده سکنۀ دهستان زراعت، گله داری و کسب است. لبنیات دهستان از حیث مرغوبیت در منطقه گیلان بی نظیر است. مهمترین مراتع دهستان عبارت است از: مراتع خلش کوه و سنگ سره و سیاخانی و حیدرسرا و اربستان - شیعه کن. راه به دهستان از هر سمت مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2) حدود العالم چنین نویسد: ناحیتی بسیار است. با زبانها و صورتهای مختلف که بناحیت دیالم باز (خوانند) مشرق این ناحیت خراسان است و جنوبش شهرهای جبال است و مغربش حدود آذربایجان است و شمالش دریای خزران است. (حدود العالم). بمعنی دیلم است که شهر باشد از گیلان. (برهان). نام شهری است از گیلان که موی مردم آنجا مجعد باشد و اکثر و اغلب حربۀ ایشان زوبین بود. (فرهنگ جهانگیری) : سپاهی بیامد ز هر کشوری ز گیلان واز دیلمان لشکری. فردوسی. رجوع به دیلم و نیز رجوع به تاریخ سیستان ص 223، 224، نزههالقلوب ص 162، قاموس الاعلام، تاریخ رشیدی ص 164، عیون الانباء ص 17 ج 2، مازندران و استرآباد رابینو، تاریخ بخارای نرشخی ص 116 تاریخ ایران باستان ص 1492، 1491 ج 2 شود، جمع واژۀ دیلم به معنی فردی از قوم دیلم. سپاهیان اهل دیلم: چو دیلمان زره پوش شاه و ترکانش به تیر و زوبین بر پیل ساخته خنگال درست گویی شیران آهنین چرمند همی جهانند از پنجۀ آهنین چنگال. عسجدی. قریب سی سپر بزر وسیم دیلمان و سپرکشان در پیش او (حاجب غازی) می کشیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 133). دیلمان و همه بزرگان درگاه و ولایت داران و حجاب با کلاههای دوشاخ و کمر زر بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 290). از سرهنگان و دیلمان و دیگر اصناف که با وی نامزد بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 272). چو باد یافته از دست دیلمان زوبین. مسعودسعد
نام دهستانی است از بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان محدود از شمال به دهستان سیاهکل از جنوب و باختر به دهستان عمارلو از خاور به دهستان سمام. منطقه دهستان کوهستانی با شیب ملایم و محصور به ارتفاعات منشعبه از کوه درفک هوای آن سردسیر خوش آب و هوا و قسمت عمده اراضی آن مستور از چمن و مراتع و چشمه سارهای متعدد مناظر زیبا و هوای نشاطانگیز دهستان خاصه در فصل بهار بسیار جالب توجه و یکی از نقاط ییلاقی بسیار خوب کشور بشمار میرود سرچشمه رود خانه چاک رود که به پلرود متصل میشود از ارتفاعات شمال، باختر و جنوبی این دهستان است مرکز دهستان قصبه قدیمی دیلمان و قراء مهم آن عبارت است از: اسپیلی که در یک هزارگزی شمال دیلمان واقع مرکز بخشداری و خوانین نشین دهستان بوده دارای ساختمانهای مهم وزیباست قریه آسیا برکه در 9 هزارگزی باختر دیلمان است و مرکزیت دارد. جمع قراء دهستان 134 آبادی بزرگ وکوچک و صدها مرتع. جمعیت آن در حدود 9 هزار نفر است. زمستان قسمت عمده سکنه اولاً برای تأمین معاش در ثانی برای استفاده از هوای معتدل گیلان به سیاهکل و نقاط دیگر شهرستان لاهیجان می روند و گله داران بخش سیاهکل در بهار و تابستان به نواحی مختلف دیلمان آمده بااجاره نمودن مراتع چند ماهی در این دهستان ساکن می شوند و سپس مراجعت مینمایند. شغل عمده سکنۀ دهستان زراعت، گله داری و کسب است. لبنیات دهستان از حیث مرغوبیت در منطقه گیلان بی نظیر است. مهمترین مراتع دهستان عبارت است از: مراتع خلش کوه و سنگ سره و سیاخانی و حیدرسرا و اربستان - شیعه کن. راه به دهستان از هر سمت مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2) حدود العالم چنین نویسد: ناحیتی بسیار است. با زبانها و صورتهای مختلف که بناحیت دیالم باز (خوانند) مشرق این ناحیت خراسان است و جنوبش شهرهای جبال است و مغربش حدود آذربایجان است و شمالش دریای خزران است. (حدود العالم). بمعنی دیلم است که شهر باشد از گیلان. (برهان). نام شهری است از گیلان که موی مردم آنجا مجعد باشد و اکثر و اغلب حربۀ ایشان زوبین بود. (فرهنگ جهانگیری) : سپاهی بیامد ز هر کشوری ز گیلان واز دیلمان لشکری. فردوسی. رجوع به دیلم و نیز رجوع به تاریخ سیستان ص 223، 224، نزههالقلوب ص 162، قاموس الاعلام، تاریخ رشیدی ص 164، عیون الانباء ص 17 ج 2، مازندران و استرآباد رابینو، تاریخ بخارای نرشخی ص 116 تاریخ ایران باستان ص 1492، 1491 ج 2 شود، جَمعِ واژۀ دیلم به معنی فردی از قوم دیلم. سپاهیان اهل دیلم: چو دیلمان زره پوش شاه و ترکانش به تیر و زوبین بر پیل ساخته خنگال درست گویی شیران آهنین چرمند همی جهانند از پنجۀ آهنین چنگال. عسجدی. قریب سی سپر بزر وسیم دیلمان و سپرکشان در پیش او (حاجب غازی) می کشیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 133). دیلمان و همه بزرگان درگاه و ولایت داران و حجاب با کلاههای دوشاخ و کمر زر بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 290). از سرهنگان و دیلمان و دیگر اصناف که با وی نامزد بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 272). چو باد یافته از دست دیلمان زوبین. مسعودسعد