اوتو پاول هرمان (1876-1954 میلادی)، شیمیدان آلمانی، طریقه ای برای تهیۀ بعضی از ترکیبات مختلطآلی کشف کرد و بدین جهت با کورت آدلر در جایزه نوبل 1950 میلادی در شیمی سهیم شد، (دائره المعارف فارسی)
اوتو پاول هرمان (1876-1954 میلادی)، شیمیدان آلمانی، طریقه ای برای تهیۀ بعضی از ترکیبات مختلطآلی کشف کرد و بدین جهت با کورت آدلر در جایزه نوبل 1950 میلادی در شیمی سهیم شد، (دائره المعارف فارسی)
از اقوام قدیمی ساکن در گیلان، کنایه از سپاهی دلیر و جنگجو، کنایه از بنده، غلام، کنایه از دربان، نگهبان، برای مثال هست همان درگه کاو را ز شهان بودی / دیلم ملک بابل، هندو شه ترکستان (خاقانی - ۳۵۹) میلۀ آهنی ضخیم برای سوراخ کردن یا حرکت دادن چیزهای سنگین، بیرم، بارم
از اقوام قدیمیِ ساکن در گیلان، کنایه از سپاهی دلیر و جنگجو، کنایه از بنده، غلام، کنایه از دربان، نگهبان، برای مِثال هست همان درگه کاو را ز شهان بودی / دیلم ملک بابل، هندو شه ترکستان (خاقانی - ۳۵۹) میلۀ آهنی ضخیم برای سوراخ کردن یا حرکت دادن چیزهای سنگین، بِیرَم، بارَم
قصبه و بندر مرکز بخش دیلم شهرستان بوشهر مختصات جغرافیائی آن عبارتند از: طول 50 درجه و 10 دقیقه عرض 30 درجه و 4 دقیقه و ارتفاع از سطح دریا بطورمتوسط 8 متر. این قصبه در 232 هزارگزی شمال باختر بوشهر (از راه برازجان) واقع و بوسیلۀ یک راه فرعی به بوشهر مربوط است. هوای آن گرم و مرطوب، آب مشروب آن از باران تأمین میشود. سکنۀ قصبه مطابق آخرین آمار 3500 تن است. شغل اهالی آن کسب و صید ماهی و باربری دریائی است در حدود 119 باب دکان، یک دبستان، شعبه بانک ملی و از ادارات دولتی بخشداری، ژاندارمری، گمرک، گارد مسلح گمرکی، ثبت و آمار، دارائی، شهربانی، پست و تلگراف و تلفن در قصبه وجود دارد و بواسطۀ کمی عمق کشتیهای بزرگ نمیتوانند تا 1000 متری ساحل بیایند و لنگرگاه کشتیهای بزرگ به تناسب از 5 الی 10 هزارگزی ساحل است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
قصبه و بندر مرکز بخش دیلم شهرستان بوشهر مختصات جغرافیائی آن عبارتند از: طول 50 درجه و 10 دقیقه عرض 30 درجه و 4 دقیقه و ارتفاع از سطح دریا بطورمتوسط 8 متر. این قصبه در 232 هزارگزی شمال باختر بوشهر (از راه برازجان) واقع و بوسیلۀ یک راه فرعی به بوشهر مربوط است. هوای آن گرم و مرطوب، آب مشروب آن از باران تأمین میشود. سکنۀ قصبه مطابق آخرین آمار 3500 تن است. شغل اهالی آن کسب و صید ماهی و باربری دریائی است در حدود 119 باب دکان، یک دبستان، شعبه بانک ملی و از ادارات دولتی بخشداری، ژاندارمری، گمرک، گارد مسلح گمرکی، ثبت و آمار، دارائی، شهربانی، پست و تلگراف و تلفن در قصبه وجود دارد و بواسطۀ کمی عمق کشتیهای بزرگ نمیتوانند تا 1000 متری ساحل بیایند و لنگرگاه کشتیهای بزرگ به تناسب از 5 الی 10 هزارگزی ساحل است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام قدیم آن قریهالعرب، نام یکی از دهستان های بخش مشیز شهرستان سیرجان همچنین نام قصبۀ مرکز دهستان است. قصبه در 59هزارگزی خاور قلعه مشیز واقع شده و حدود دهستان به شرح زیر است: از شمال به دهستان جوپار. از خاور به بخش راین. از جنوب به دهستان رابر. از باختر به دهستان نگار. کوه شاه و هزار که از مرتفعترین کوههای استان کرمان هستند در جنوب دهستان و کوه جوپار در شمال خاور آن واقع شده اند. رود خانه مشهور چاری که از کوه شاه و هزار سرچشمه می گیرد از این دهستان می گذرد و از آب آن قراء این دهستان استفاده می نمایند. محصول عمده دهستان: غلات، حبوب و شغل ساکنین قراء: زراعت، گله داری و مکاری مخصوصاً حمل زغال از کوهستان های جنوب به شهر کرمان می باشد. قالی بافی با نقشه در قراء دهستان مرسوم است. از 43 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدودپنج هزار تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام قدیم آن قریهالعرب، نام یکی از دهستان های بخش مشیز شهرستان سیرجان همچنین نام قصبۀ مرکز دهستان است. قصبه در 59هزارگزی خاور قلعه مشیز واقع شده و حدود دهستان به شرح زیر است: از شمال به دهستان جوپار. از خاور به بخش راین. از جنوب به دهستان رابر. از باختر به دهستان نگار. کوه شاه و هزار که از مرتفعترین کوههای استان کرمان هستند در جنوب دهستان و کوه جوپار در شمال خاور آن واقع شده اند. رود خانه مشهور چاری که از کوه شاه و هزار سرچشمه می گیرد از این دهستان می گذرد و از آب آن قراء این دهستان استفاده می نمایند. محصول عمده دهستان: غلات، حبوب و شغل ساکنین قراء: زراعت، گله داری و مکاری مخصوصاً حمل زغال از کوهستان های جنوب به شهر کرمان می باشد. قالی بافی با نقشه در قراء دهستان مرسوم است. از 43 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدودپنج هزار تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
سختی و بلا. (منتهی الارب). داهیه. (از تاج العروس) (لسان العرب) ، مرگ. (از لسان العرب) ، دشمنان. (منتهی الارب). اعداء، یقال: هو دیلم من الدیالمه، یعنی دشمنی از دشمنان است بعلت شهرت این طایفه به شرارت و عداوت. (از تاج العروس) ، جماعت مردم. (منتهی الارب). جماعت و گروه بسیار از مردم و از هر چیز دیگر. (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، سپاه بسیار. (از لسان العرب) ، جماعت مورچگان و کنه بر کنارۀ حوض و آبخور ستوران و در خوابگاه شتران نزدیک آب. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، مورچه، مورچۀ سیاه، شتر، مردمان سیاه. (از لسان العرب) ، نوعی از سنگخوار یا نر آن. (منتهی الارب). نوعی از قطا یا نر آن. (از تاج العروس) ، دراج نر. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، درخت سلام. (منتهی الارب). درخت سلم که در کوهها روید. (از تاج العروس). سلام درختی است که درکوهها روید و آن را دیلم گویند. (از لسان العرب)
سختی و بلا. (منتهی الارب). داهیه. (از تاج العروس) (لسان العرب) ، مرگ. (از لسان العرب) ، دشمنان. (منتهی الارب). اعداء، یقال: هو دیلم من الدیالمه، یعنی دشمنی از دشمنان است بعلت شهرت این طایفه به شرارت و عداوت. (از تاج العروس) ، جماعت مردم. (منتهی الارب). جماعت و گروه بسیار از مردم و از هر چیز دیگر. (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، سپاه بسیار. (از لسان العرب) ، جماعت مورچگان و کنه بر کنارۀ حوض و آبخور ستوران و در خوابگاه شتران نزدیک آب. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، مورچه، مورچۀ سیاه، شتر، مردمان سیاه. (از لسان العرب) ، نوعی از سنگخوار یا نر آن. (منتهی الارب). نوعی از قطا یا نر آن. (از تاج العروس) ، دراج نر. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، درخت سلام. (منتهی الارب). درخت سلم که در کوهها روید. (از تاج العروس). سلام درختی است که درکوهها روید و آن را دیلم گویند. (از لسان العرب)
از پزشکان معروف و ماهر شهر بغداد بوده است و نزد حسن بن مخلد وزیر المعتمد علی الله احمد بن متوکل رفت و آمد میکرده است. (عیون الانباء ج 1 ص 233) مردی از بنی ضبه و او دیلم بن ناسک بن ضبه است، چون ناسک به عراق و پارس آمد پسر را جانشین خود در حجاز کرد و او آبشخورها بساخت. (از لسان العرب) لقب بنی ضبه معروف به بنوالدیلم ابن باسل بن ضبه بن أدابن طابخه بن الیاس بن مضر بعلت سوادی چهرۀ آنان. (از تاج العروس) نام لبؤ بن عبدالقیس بن اقصی که عقب وی معاویه بن دیلم است. (از تاج العروس) ابن صعنه جد بویه که آل بویه بدو منسوبند. (حبیب السیر چ طهران 348)
از پزشکان معروف و ماهر شهر بغداد بوده است و نزد حسن بن مخلد وزیر المعتمد علی الله احمد بن متوکل رفت و آمد میکرده است. (عیون الانباء ج 1 ص 233) مردی از بنی ضبه و او دیلم بن ناسک بن ضبه است، چون ناسک به عراق و پارس آمد پسر را جانشین خود در حجاز کرد و او آبشخورها بساخت. (از لسان العرب) لقب بنی ضبه معروف به بنوالدیلم ابن باسل بن ضبه بن أدابن طابخه بن الیاس بن مضر بعلت سوادی چهرۀ آنان. (از تاج العروس) نام لبؤ بن عبدالقیس بن اقصی که عقب وی معاویه بن دیلم است. (از تاج العروس) ابن صعنه جد بویه که آل بویه بدو منسوبند. (حبیب السیر چ طهران 348)
پرفیریو، سیاستمدار مکزیکی (از 1830 تا 1915 میلادی) در 1876 میلادی رئیس جمهور شد، و تا (1911 میلادی) حکومت را در دست داشت، در دورۀ او مکزیک بسبب سرمایه های خارجی رونق یافت ولی تودۀ مردم در فشار و محرومیت بسر میبردند بدینجهت بر اثر انقلابی که بسرکردگی، ف، ا ماذرو برپا شد دیاس برکنار گردید ودور از وطن وفات یافت، (از دائره المعارف فارسی)
پرفیریو، سیاستمدار مکزیکی (از 1830 تا 1915 میلادی) در 1876 میلادی رئیس جمهور شد، و تا (1911 میلادی) حکومت را در دست داشت، در دورۀ او مکزیک بسبب سرمایه های خارجی رونق یافت ولی تودۀ مردم در فشار و محرومیت بسر میبردند بدینجهت بر اثر انقلابی که بسرکردگی، ف، ا ماذرو برپا شد دیاس برکنار گردید ودور از وطن وفات یافت، (از دائره المعارف فارسی)
از دهات بخاراست که از آنجا حاکمی بنام ابوطاهر محمد بن یعقوب دیمسی بخاری برخاسته است و این روایت از ابوبکر محمد بن علی ابیوردی است که او هم از ابوالحسن علی بن محمد بن حسین جذام بخاری نقل کرده است و در حدود سال 430 وفات کرده است. (معجم البلدان). قریه ای از قرای بخارا. (انساب سمعانی)
از دهات بخاراست که از آنجا حاکمی بنام ابوطاهر محمد بن یعقوب دیمسی بخاری برخاسته است و این روایت از ابوبکر محمد بن علی ابیوردی است که او هم از ابوالحسن علی بن محمد بن حسین جذام بخاری نقل کرده است و در حدود سال 430 وفات کرده است. (معجم البلدان). قریه ای از قرای بخارا. (انساب سمعانی)
کوفتن بپا، (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)، کوبیدن گندم و مانند آن را بپای، (ناظم الاطباء)، خوار نمودن کسی را، (از اقرب الموارد)، زدودن زنگ از شمشیر، (ناظم الاطباء)، صیقل دادن شمشیر و غیره، (از اقرب الموارد)، روشن کردن شمشیر و جزآن، (المصادر زوزنی)، و رجوع به دوس و دیاسه شود
کوفتن بپا، (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)، کوبیدن گندم و مانند آن را بپای، (ناظم الاطباء)، خوار نمودن کسی را، (از اقرب الموارد)، زدودن زنگ از شمشیر، (ناظم الاطباء)، صیقل دادن شمشیر و غیره، (از اقرب الموارد)، روشن کردن شمشیر و جزآن، (المصادر زوزنی)، و رجوع به دوس و دیاسه شود
ارنست دیتس متولد 1878 میلادی باستانشناس اتریشی، وی در وین (باستانشناسی اسلامی) و در ایالات متحدۀ امریکا و استانبول (تاریخ هنر) تدریس کرده است، تخصص وی در هنر آسیایی است و بهمین جهت به شرق نزدیک و شرق میانه سفر و در آنجا حفاری کرده است، از آثار اوست: هنر اسلامی (1915 میلادی)، استانبول کهنه (1920 میلادی)، اصول منظره سازی ایرانی (1922 میلادی)، ایران، بناهای اسلامی خراسان (1923 میلادی)، هنر هندی (1925 میلادی)، هنر اسلامی (1925 میلادی)، موزائیکهای بیزانسی در یونان (1931 میلادی)، آسیای بی پرده (1934 میلادی)، هنر ایرانی (1944 میلادی)، و هنر ترکی (1948 میلادی)، (از دائره المعارف فارسی)
ارنست دیتس متولد 1878 میلادی باستانشناس اتریشی، وی در وین (باستانشناسی اسلامی) و در ایالات متحدۀ امریکا و استانبول (تاریخ هنر) تدریس کرده است، تخصص وی در هنر آسیایی است و بهمین جهت به شرق نزدیک و شرق میانه سفر و در آنجا حفاری کرده است، از آثار اوست: هنر اسلامی (1915 میلادی)، استانبول کهنه (1920 میلادی)، اصول منظره سازی ایرانی (1922 میلادی)، ایران، بناهای اسلامی خراسان (1923 میلادی)، هنر هندی (1925 میلادی)، هنر اسلامی (1925 میلادی)، موزائیکهای بیزانسی در یونان (1931 میلادی)، آسیای بی پرده (1934 میلادی)، هنر ایرانی (1944 میلادی)، و هنر ترکی (1948 میلادی)، (از دائره المعارف فارسی)
دهی است از بخش سمیرم بالاشهرستان شاهرضا در 60 هزارگزی شمال باختری سمیرم با 100 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از بخش سمیرم بالاشهرستان شاهرضا در 60 هزارگزی شمال باختری سمیرم با 100 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
چادر. (منتهی الارب) (آنندراج). طیلسان. ابوالاشبال احمد محمد شاکر ناشر کتاب ’المعرب جوالیقی’ ذیل کلمه طیلسان گوید: و در طیلسان دو لغت دیگر نیز هست، یکی ’الطیلس’ و دیگری ’الطالسان’، و در معیار این لغت را بدین نحو معنی و تفسیر کرده که: ’جامه ای است که بر دوش افکنند’، و نیز گفته که: ’جامه ای است که بدن را احاطه میکند و برای پوشیدن میبافند عاری از تفصیل و دوزندگی’، وادی شیر گفته که ’آن پوششی است مدور و سبز بدون دامان که تار یا پود آن که از پشم است و خواص از علما و مشایخ آن را پوشند و آن پوشش پارسیان بوده است’. (المعرب چ مصر مطبعه دار الکتب المصریه 1361هجری قمری)
چادر. (منتهی الارب) (آنندراج). طیلسان. ابوالاشبال احمد محمد شاکر ناشر کتاب ’المعرب جوالیقی’ ذیل کلمه طیلسان گوید: و در طیلسان دو لغت دیگر نیز هست، یکی ’الطیلس’ و دیگری ’الطالسان’، و در معیار این لغت را بدین نحو معنی و تفسیر کرده که: ’جامه ای است که بر دوش افکنند’، و نیز گفته که: ’جامه ای است که بدن را احاطه میکند و برای پوشیدن میبافند عاری از تفصیل و دوزندگی’، وادی شیر گفته که ’آن پوششی است مدور و سبز بدون دامان که تار یا پود آن که از پشم است و خواص از علما و مشایخ آن را پوشند و آن پوشش پارسیان بوده است’. (المعرب چ مصر مطبعه دار الکتب المصریه 1361هجری قمری)
داروثیا لیند، بانوی امریکایی (1802-1887م،) و از پیشقدمان در نهضت درمان مخصوص برای دیوانگان، مجاهدات وی در تأسیس تیمارستانها مؤثر بود و در کانادا و اروپا نفوذ کرد، (از دائره المعارف فارسی)
داروثیا لیند، بانوی امریکایی (1802-1887م،) و از پیشقدمان در نهضت درمان مخصوص برای دیوانگان، مجاهدات وی در تأسیس تیمارستانها مؤثر بود و در کانادا و اروپا نفوذ کرد، (از دائره المعارف فارسی)