معنی دیاس
- دیاس(تَ)
- کوفتن بپا، (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)، کوبیدن گندم و مانند آن را بپای، (ناظم الاطباء)، خوار نمودن کسی را، (از اقرب الموارد)، زدودن زنگ از شمشیر، (ناظم الاطباء)، صیقل دادن شمشیر و غیره، (از اقرب الموارد)، روشن کردن شمشیر و جزآن، (المصادر زوزنی)، و رجوع به دوس و دیاسه شود
