جدول جو
جدول جو

معنی دیرکرد - جستجوی لغت در جدول جو

دیرکرد
دیر کردن، دیر شدن، در بانکداری عقب انداختن پرداخت وجه سند، تاخیر
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
فرهنگ فارسی عمید
دیرکرد(لَقْوْ)
دیرکردن. عقب افتادن. تأخیر. تعویق، جریمۀ دیر کرد، زیان تأخیر در پرداخت، چک شما هفت روز دیر کرد دارد، هنگام دریافت آن بتأخیر افتاده است
لغت نامه دهخدا
دیرکرد((کَ))
دیر کردن، عقب افتادن، تأخیر
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
فرهنگ فارسی معین
دیرکرد
تاخیر
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
فرهنگ واژه فارسی سره
دیرکرد
تاخیر، عقب افتادگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیرکرد
كان متأخّرا
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به عربی
دیرکرد
Tardiness
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دیرکرد
retard
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دیرکرد
опоздание
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به روسی
دیرکرد
Verspätung
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به آلمانی
دیرکرد
запізнення
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دیرکرد
spóźnienie
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به لهستانی
دیرکرد
迟到
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به چینی
دیرکرد
atraso
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دیرکرد
ritardo
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دیرکرد
تاخیر
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به اردو
دیرکرد
vertraging
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به هلندی
دیرکرد
দেরি
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به بنگالی
دیرکرد
ความล่าช้า
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به تایلندی
دیرکرد
kuchelewa
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دیرکرد
gecikme
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دیرکرد
지각
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به کره ای
دیرکرد
tardanza
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دیرکرد
אִחוּר
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به عبری
دیرکرد
देर
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به هندی
دیرکرد
keterlambatan
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دیرکرد
遅れ
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ نَ / نِ)
آنکه دیر به دیدار دوستان رود. که با آشنایان کم ملاقات کند:
دیر بر سر آن غزال دیرگرد آمد مرا
از طپیدن های دل پهلو به درد آمد مرا
میرزارضی دانش (از سفینۀ خوشگو نسخۀ خطی دانشگاه)
لغت نامه دهخدا
(خَ/ خِ کَ)
کردار نیک. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیرکاری
تصویر دیرکاری
تنبلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دینکرت
تصویر دینکرت
کارهای دینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درکردن
تصویر درکردن
خارج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیر کرد
تصویر دیر کرد
عقب افتادن تاخیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دورکردن
تصویر دورکردن
اکباء
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیرکرده
تصویر دیرکرده
معوق
فرهنگ واژه فارسی سره