جدول جو
جدول جو

معنی دیررو - جستجوی لغت در جدول جو

دیررو(صَ دَ)
کندرو. (یادداشت مؤلف). کند، بطی ٔ: و ستاره از بهر آن دیررو گردد. (التفهیم). ثفال، شتر دیررو. (السامی فی الاسامی)
لغت نامه دهخدا
دیررو(صَ / صِ دَ / دِ)
دیرروی، کندروینده، که به کندی ببالد و بروید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ضَ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
دیررو، دیر روینده، آن تخم که دیر از خاک سرزند، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(صَ پَ وَ)
مقابل زودرس. مقابل پیش رس. میوه که دیرتر از نوع خود بدست آید: ازگیل و زالزالک میوۀ دیررس است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دی دِ رُ)
دنده، شهری است در بنیامین (صحیفۀ یوشع 18:28) که قرقیس در آنجا بود (دوم سموئیل 21:14) و گویند مسقطالرأس شاؤل نیز بود و دور نیست که همان رمون حالیه باشد. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان زبرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور واقع در 6 هزارگزی شمال قدمگاه، با 4075 تن سکنه. آب آن از رودخانه و قنات و راه آن مالرو است. مزرعۀ مهرآباد جزء این ده است. این ده سابقاً موسوم به ده رود بوده. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دررو
تصویر دررو
بیرون شو، بن بست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیررس
تصویر دیررس
آجل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دررو
تصویر دررو
اگزیت
فرهنگ واژه فارسی سره