دیررس دیررس مقابل زودرس. مقابل پیش رس. میوه که دیرتر از نوع خود بدست آید: ازگیل و زالزالک میوۀ دیررس است. (یادداشت مؤلف) لغت نامه دهخدا
تیررس تیررس مسافتی که تیر بُرد کند و به هدف برسد، انتهای مسافتی که گلوله پس از خارج شدن از توپ یا تفنگ به آن برسد و از آن بیشتر نرود فرهنگ فارسی عمید
داررس داررس ده کوچکی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد واقع در 30 هزارگزی شمال باختری گهواره و سکنۀ آن 60 تن است و از تیره اسپری هستند. اهالی آن در زمستان به گرمسیر میروند. مزرعۀ حاتم جمی رشیدالسلطنه جزء این آبادی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) لغت نامه دهخدا
دیررو دیررو کندرو. (یادداشت مؤلف). کند، بطی ٔ: و ستاره از بهر آن دیررو گردد. (التفهیم). ثفال، شتر دیررو. (السامی فی الاسامی) لغت نامه دهخدا