- دیرجنب
- دیرجنبنده، آنکه دیر از جا برخیزد، آنکه به کندی حرکت کند
معنی دیرجنب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قدمت، با قدمت، پرقدمت
تازی گشته بیرگند
قدیم، کهن، دیرین، کهنه
بردبار و شکیبا
دیر آشنا
دیر نشین
زمان دراز، کهن
کسی که دیر حرکت کند
دیرین، دیرینه، کهن، زمان دراز
بردبار و شکیبا و کسی که دیر برنجد
دارکوب، پرنده ای کوچک با پرهای سیاه، سفید، زرد و سبز که با پنجه های خود به تنه و شاخه های درخت می چسبد و حشرات را با منقار از زیر پوست درخت بیرون می آورد و می خورد
داربر، دارشکنک، درخت سنبه
داربر، دارشکنک، درخت سنبه
آنچه دیر پیدا شود، آنچه به دشواری به دست آید
صاحب دیر، دیرنشین، برای مثال گفت کای کهنه پیر دیرانی / چیست این کسوت مسلمانی (جامی۱ - ۲۹۱)
قدیمی، قدیم، با قدمت، پرقدمت
قدیم و کهنه
دیر باز مدت دراز، دهر زمانه، دیر پاینده با دوام
جمع دار، خانه ها سرای ها
دیرینه، کهن، کهنه، قدیم
دهر، روزگار، دراز و دیرباز، مدت دراز، روزگار دراز، دیر کننده و دیرپای، بادوام، دیرنده، برای مثال شبی دیرند و ظلمت را مهیا / چو نابینا در او دو چشم بینا (رودکی - ۵۴۷)
کهنه، قدیم
مدت دراز، بادوام
موش دم کوتاه