جدول جو
جدول جو

معنی دیدب - جستجوی لغت در جدول جو

دیدب
(دَ دَ)
نگاهبان. (منتهی الارب). رقیب. (اقرب الموارد). دیدبان معرب است. (منتهی الارب). پاسبان. ناظر. (ناظم الاطباء) ، طلیعه. (اقرب الموارد). طلایۀ سپاه. قدام العسکر. (از تاج العروس). ربیئه. (اساس البلاغه) ، گورخر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دیدب
گور خر، دیده بان، پیشسده (طلیعه)
تصویری از دیدب
تصویر دیدب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیشب
تصویر دیشب
شب گذشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
خوی، عادت، دأب، روش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
نگاه کردن، نگریستن، دیدار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیده
تصویر دیده
نگاه کرده شده، مشاهده شده، کنایه از مردمک چشم، کنایه از چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دردب
تصویر دردب
زن شبرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیشب
تصویر دیشب
شب گذشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیده
تصویر دیده
مردمک چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
نگریستن، رویت کردن، نگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیدب
تصویر خیدب
راه آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
((دَ))
نگاه کردن، زیارت کردن، عیادت کردن، صلاح دانستن، مصلحت دیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
((دَ دَ))
خوی، عادت، روش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیده
تصویر دیده
چشم، عین، جمع دیدگان، رؤیت شده، منظور، نگاه، نظر، مردمک چشم
دیده سپید کردن: کنایه از کور شدن از شدت چشم به راهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
View, Behold, See, Sight
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
contempler, voir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
देखना , देखना , देखना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
দেখা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
มอง , เห็น , เห็น , ดู
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
tazama, kuona
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
görmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
보다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
見る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
לראות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
побачити , бачити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
melihat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
aanschouwen, zien
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
contemplar, ver
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
contemplare, vedere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
contemplar, ver
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
看到 , 看
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
oglądać, widzieć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
erblicken, sehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
увидеть , видеть , видеть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دیدن
تصویر دیدن
دیکھنا , دیکھنا , دیکھنا
دیکشنری فارسی به اردو