- دید
دیدن، کنایه از نگاه، نظر، کنایه از قوۀ بینایی
دید زدن: برآورد کردن حاصل زراعت یا چیز دیگر، تعیین بها و ارزش چیزی به تخمین
دید و بازدید: دید و وادید به خانۀ همدیگر رفتن و یکدیگر را ملاقات کردن
دید زدن: برآورد کردن حاصل زراعت یا چیز دیگر، تعیین بها و ارزش چیزی به تخمین
دید و بازدید: دید و وادید به خانۀ همدیگر رفتن و یکدیگر را ملاقات کردن
