- دیاجیر (دَ)
جمع واژۀ دیجور. (لسان العرب در ریشه د ج ر). رجوع به دیجور شود
معنی دیاجیر - جستجوی لغت در جدول جو
- دیاجیر
جمع دیجور، تاری ها شب های تار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل جدا کردن کلوئیدهای داخل یک محلول از سایر مواد با کمک عشای نیمه تراوا، در پزشکی جدا کردن مواد سمی و زائد از خون با کمک دستگاهی ویژه، برای بیمارانی که نارسایی کلیوی دارند یا مسموم شده اند
صدای سوسک، جیرجیرک، موش و امثال آن، صدای زیر و نازک مانند صدای دری که روغن کاری نشده باشد
(حَ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ حنجور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به معنی جامه دان خرد و نوعی شیشه برای نگه داشتن ذرور و نای گلو. (آنندراج). رجوع به حنجور شود
(طَ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ طیفور: و بین ایدیهن طیافیر الذهب و الفضه مملوه بحب الملوک. (رحلۀ ابن بطوطه). و رجوع به طیفور شود
(دَ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ دقرار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به دقرار شود، جمع واژۀ دقراره. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به دقراره شود، جمع واژۀ دقروره. (منتهی الارب). رجوع به دقروره شود، جمع واژۀ دقرور. (منتهی الارب). رجوع به دقرور شود
دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان با 138 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
(وْ اَ)
لغت نامه دهخدا
انجیر جنگلی. شال انجیر. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شال انجیر و جنگل شناسی ج 2 ص 245 شود
(وْ)
لغت نامه دهخدا
نام شهری است در ملک دکن و در این زمان به دولت آباد شهرت دارد. (برهان) (از غیاث) (از آنندراج)
(زَ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ زمجر. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). رجوع به زمجر و مادۀ قبل شود
(دَ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ دیجاه، دیاجی اللیل، تاریکیهای شب. (از منتهی الارب در مادۀ د ج و). و رجوع به دیجاه شود
در شیمی طریقه ای برای جدا ساختن یک کولرئیداز جسمی که بحالت محلول واقعی است بوسیله استعمال غشائی که فقط نسبت به یکی از دو جسم قابل نفوذ است و جسم دیگر از آن عبور نمیکند دیالیز گویند
دیبایی دیبا فروش منسوب به دیباج. آنکه دیبا و حریر بافد، آنچه که از دیبا و حریر بافته شده باشد
جمع دینار، تازی گشته دنارها سکه طلا مسکوک زر. توضیح: ارزش دینار در ایران و ممالک دیگر در ادوار مختلف فرق داشته، در عهد قاجاریه 1000، 1 قران، در عصر حاضر 100، 1 ریال، واحد پول کنونی عراق (بین النهرین) که معادل یک لیره انگلیسی است، جمع دنانیر. یا دینار رایج دیناری است که در میان مردم رواج دارد
