جدول جو
جدول جو

معنی دگران - جستجوی لغت در جدول جو

دگران(دِ گَ)
جمع واژۀ دگر. دیگران. رجوع به دگر و دیگر شود، دیگران. اشخاص دیگر. کسان دیگر. افراد دیگر جز خود:
از شمار تو کس طرفه بمهر است هنوز
وز شمار دگران چون در تیم دودر است.
لبیبی.
من در دگران زآن نگرم تا بحقیقت
قدر توبدانم که ز خوبی به چه جایی.
منوچهری.
در طبع جهان اگر وفائی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران.
خیام.
بحق من چو سرابی و بحق دگران
همچو دریای مغیره (؟) همه بی پایابی.
سوزنی.
تاجوران تاجورش خوانده اند
وآن دگران آن دگرش خوانده اند.
نظامی.
چون به وثوق از دگران گوی برد
شاه خزینه به درونش سپرد.
نظامی.
گفت هنوز نگرانست که ملکش با دگرانست. (گلستان سعدی).
پند گیراز مصائب دگران
تا نگیرند دیگران ز تو پند.
سعدی.
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد.
سعدی.
گوهر معرفت اندوز که باخود ببری
که نصیب دگرانست نصاب زر و سیم.
حافظ.
بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود.
حافظ.
روزگاریست که ما را نگران می داری
مخلصان را نه به وضع دگران می داری.
حافظ.
، اغیار. در مقابل خویشان. اشخاص غیر از خودی. بیگانگان:
وگر ایدونکه بباشند ز پشت دگران
از پس کشتن زنده نشوند، ای و ربی.
منوچهری.
خانه داران زجور خانه بران
خانه خویش مانده بر دگران.
نظامی
لغت نامه دهخدا
دگران
دیگران
تصویری از دگران
تصویر دگران
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داران
تصویر داران
(پسرانه)
عربی دنیا و آخرت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دوران
تصویر دوران
روزگار، عهد، زمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دگرسان
تصویر دگرسان
دگرگون، طور دیگر، جور دیگربرای مثال مشیات خلق نگردد دگرگون / قضیات سابق نگردد دگرسان (عبدالواسع جبلی - ۲۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دبران
تصویر دبران
یکی از منازل قمر مشتمل بر پنج ستاره در برج ثور، ستاره ای در چشم صورت فلکی ثور، عین الثور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوران
تصویر دوران
گردیدن گرد چیزی، گردش کردن چیزی پیرامون چیز دیگر، گردش دایره مانند، گردش گرد چیزی
دوران دم: در علم زیست شناسی گردش خون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نگران
تصویر نگران
اندیشناک، دلواپس، کنایه از چشم به راه، منتظر، بیننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دقران
تصویر دقران
دار بست برای مو رز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفران
تصویر دفران
ارج سرو کوهی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیران
تصویر دیران
جمع دار، خانه ها سرای ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوران
تصویر دوران
چرخ خوردن، گردش، دور زدن، گشتن، گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
دنیا و آخرت. در عربی در حالت رفعی استعمال شود ولی در فارسی مراعات این قاعده نکنند
فرهنگ لغت هوشیار
دیده گاو خوان چهارم از ماهخوان ها (منازل قمر) زبانزد اختر شناسی پییگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگران
تصویر نگران
نگریستن، تامل کننده، متاهل، ناظر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگران
تصویر نگران
((نِ گَ))
منتظر، چشم به راه، اندیشناک، مضطرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوران
تصویر دوران
((دُ))
روزگار، عهد، دوره، عصر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوران
تصویر دوران
((دَ وَ))
گردش، چرخش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دبران
تصویر دبران
((دَ بَ))
ستاره سرخ رنگی از قدر اول واقع در چشم صورت فلکی «گاو» یا «ثور»، دیده گاو، عین الثور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیگران
تصویر دیگران
سایرین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نگران
تصویر نگران
Anxious, Apprehensive, Concerned, Nervous, Uneasy, Worried
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نگران
تصویر نگران
anxieux, appréhensif, préoccupé, nerveux, inquiet
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نگران
تصویر نگران
endişeli, sinirli, huzursuz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نگران
تصویر نگران
cemas, khawatir, gugup, gelisah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نگران
تصویر نگران
চিন্তিত , উদ্বিগ্ন , উদ্বিগ্ন , চিন্তিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نگران
تصویر نگران
चिंतित , भयभीत , घबराया हुआ , अशांत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نگران
تصویر نگران
ansioso, apprensivo, preoccupato, nervoso, inquieto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نگران
تصویر نگران
bezorgd, nerveus, onrustig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نگران
تصویر نگران
ängstlich, besorgt, nervös, unruhig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نگران
تصویر نگران
тривожний , стурбований , нервовий , неспокійний , занепокоєний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نگران
تصویر نگران
тревожный , опасающийся , обеспокоенный , нервный , беспокойный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نگران
تصویر نگران
zaniepokojony, nerwowy, niespokojny, zmartwiony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نگران
تصویر نگران
ansioso, aprensivo, preocupado, nervioso, inquieto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نگران
تصویر نگران
ansioso, apreensivo, preocupado, nervoso, inquieto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نگران
تصویر نگران
불안한 , 걱정하는 , 신경질적인 , 걱정하는
دیکشنری فارسی به کره ای