- دکانداری
- دوکان داری، دین را بهانه سود خواری کردن کاسبی در دکان، چرب زبانی
معنی دکانداری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صاحب و دارنده دکان
عمل و شغل رکابدار
سخنگوی فصیح و بلیغ، آنکه بجز زبان مادری خود یک یا چند زبان دیگر بداند، شاگرد معلم
عمل جهاندار. سلطنت، اداره مملکت بنحوی نیکو مقابل جهانگیری
پولی که دالاندار بعنوان انعام از خریداران اجناس کاروانسرا گیرد
صاحب دکان، کاسبی که دکان دارد
کپانداری
مجهز بودن به کمان دارا بودن کمان
(زورخانه) عمل و شغل میاندار، اداره گروهی در مجلسی رهبری
سلطنت
تیراندازی
Shopkeeper
владелец магазина
Ladenbesitzer
власник магазину
sklepikarz
lojista
negoziante
tendero
commerçant
winkelier
pemilik toko
صاحب المحلّ
दुकानदार
בַּעַל חָנוּת
dükkân sahibi
mwenye duka
เจ้าของร้าน
দোকানদার
دکاندار
تدین، تدین به دین اسلام، تقوی زهد