جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با جهانداری

جهانداری

جهانداری
عمل جهاندار. سلطنت، اداره مملکت بنحوی نیکو مقابل جهانگیری
جهانداری
فرهنگ لغت هوشیار

جهان داری

جهان داری
پادشاهی، مربوط به پادشاه، در علوم سیاسی سلطنتی، سمَت پادشاه، شاهی، سلطنت
جهان داری
فرهنگ فارسی عمید

جهاندار

جهاندار
نگهبان جهان پادشاه سلطان، مدیرامور جهان پادشاهی که مملکت را نیکو اداره کند مقابل جهانگیر
فرهنگ لغت هوشیار

دکانداری

دکانداری
دوکان داری، دین را بهانه سود خواری کردن کاسبی در دکان، چرب زبانی
دکانداری
فرهنگ لغت هوشیار

زبانداری

زبانداری
سخنگوی فصیح و بلیغ، آنکه بجز زبان مادری خود یک یا چند زبان دیگر بداند، شاگرد معلم
فرهنگ لغت هوشیار