جدول جو
جدول جو

معنی دژوار - جستجوی لغت در جدول جو

دژوار
دشوار، مشکل، سخت
تصویری از دژوار
تصویر دژوار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دژواری
تصویر دژواری
سختی دشواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوار
تصویر دلوار
(دخترانه)
نام شهری در استان بوشهر، محل تولد رئیس علی دلواری مبارز و وطن پرست شجاع ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دروار
تصویر دروار
(دخترانه)
در (عربی) + وار (فارسی) مانند در، هچون در
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
مشکل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیوار
تصویر دیوار
حصار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دژ وار
تصویر دژ وار
سخت صعب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
مشکل، سخت
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه از خشت و گل یا سنگ یا آجر یا چیز دیگر در کناره زمین یا چهار سمت خانه درست کنند و جائی را باآن محصور سازند، دیوال هم گفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بژوار
تصویر بژوار
(دخترانه)
زمین سرسبز، نوعی درخت سخت و خیلی محکم شبیه آبنوس، (نگارش کردی: بهژوار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دژوان
تصویر دژوان
دریغ، افسوس، حسرت، دژواخ، دژالون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژواخ
تصویر دژواخ
دریغ، افسوس، حسرت، دژوان، دژالون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژگوار
تصویر دژگوار
هر غذایی که گوارا و قابل هضم نباشد، بدگوار، ناگوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژدوار
تصویر ژدوار
جدوار، ریشۀ گیاهی به شکل صنوبر، گره دار، به ضخامت انگشت، سیاه رنگ با میانۀ بنفش و طعم تلخ که بیشتر در کوه های تبت و هند و در بعضی نواحی خراسان می روید و در طب قدیم برای دفع هر گونه سم به کار می رفته و آن را تریاق و پادزهر همۀ سموم می دانسته اند، زدوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژوان
تصویر دژوان
((دُ ژْ))
دریغ، افسوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دژدار
تصویر دژدار
نگاهبان قلعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیوار
تصویر دیوار
جداری از سنگ، چوب، آجر و غیره که اطراف خانه، زمین و باغ و غیره به جهت محصور کردن و حفاظت آن بنا می کنند، حایل میان دو چیز
دیوار کسی کوتاه بودن: کنایه از زبون و ناتوان بودن
دیوار حاشا بلند بودن: کنایه از همه چیز را آسان انکار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
((دُ))
سخت، مشکل
فرهنگ فارسی معین
آنچه از خشت و گل یا سنگ یا آجر یا چیز دیگر در کنارۀ زمین یا چهار سمت خانه یا حیاط درست کنند و جایی را با آن محصور سازند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژدار
تصویر دژدار
دژبان، ماموری که در دژبانی برای مراقبت در کردار و رفتار سربازان و افسران گماشته می شود، نگهبان دژ، نگاهبان قلعه و حصار، کوتوال، قلعه بیگی، دژدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
مشکل، سخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلوار
تصویر دلوار
دلاور، دلیر، بی باک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
Unfriendly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
недружелюбный
دیکشنری فارسی به روسی
недружелюбний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
غير صديقٍ
دیکشنری فارسی به عربی