جدول جو
جدول جو

معنی دچی - جستجوی لغت در جدول جو

دچی
فشرده شده، ردیف شده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دنی
تصویر دنی
ناکس، ضعیف، پست و حقیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دعی
تصویر دعی
پسرخوانده، حرام زاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اچی
تصویر اچی
برادر بزرگ، برای مثال دلو چه یا حبل چه یا چرخ چی / این مثال بس رکیک است ای اچی (مولوی - ۱۱۰۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمی
تصویر دمی
دم پخت، نوعی خوراک مانند پلو که برنج را می پزند اما در صافی نمی ریزند و آبکش نمی کنند و پس از برچیده شدن آب آن دمکش رویش می گذارند و گاهی ماش یا عدس یا لوبیا نیز در آن می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دری
تصویر دری
زبان فارسی که بعد از زبان پهلوی متداول گردیده و با اندک تغییری به صورت زبان فارسی کنونی درآمده و پس از اسلام زبان رسمی و ادبی مردم ایران شده است، برای مثال نظامی که نظم دری کار اوست / دری نظم کردن سزاوار اوست (نظامی۵ - ۷۶۵)
مربوط به دره مثلاً کبک دری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دری
تصویر دری
روشن و درخشان، تابان مانند در
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دای
تصویر دای
هر چینه و طبقه از دیوار گلی
فرهنگ فارسی عمید
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’دو قریه است از محال قبه. در سال 1225 هجری قمری شیخعلی خان دربندی درین محل از قشون روس شکست خورد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 214)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دعی
تصویر دعی
پسر خوانده، فرزند خوانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمی
تصویر دمی
پرخون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اچی
تصویر اچی
ترکی برادر کلان برادر کن برادر مهتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخی
تصویر دخی
تاریکی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به گچ. ساخته از گچ: دیوار گچی شمع گچی، گچ آلوده: سید میران سرشانه پالتو خود را که بدیوار گرفته و گچی شده بود تکاند، گچ فروش فروشنده گچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دری
تصویر دری
روشن و درخشان زبان فارسی رسمی معمول امروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلی
تصویر دلی
جمع دلو، سبوها دهوها مغولی گنج (خزانه)، سازمان، دریا راه روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قچی
تصویر قچی
ترکی خفج راسن لبسان از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمچی
تصویر دمچی
ترکی پاردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبی
تصویر دبی
رفتار نرم، ملخ، مورچه فرانسوی آبدهی (قریب) زبانزد زمین شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجی
تصویر دجی
تاریکی، ظلمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دای
تصویر دای
هر چینه ورده و مرتبه از دیوار گلی داو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهی
تصویر دهی
خردمند، عاقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنی
تصویر دنی
ناکس، پست و دون و خسیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوی
تصویر دوی
دو بودن، دو تا بودن بد باطن، احمق صدای رعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنی
تصویر دنی
((دَ یّ))
پست، ضعیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوی
تصویر دوی
((دَ))
مریض، ناخوش، آن که ملازم مکانش باشد، آن چه باطنش فاسد باشد. مکان، ناموافق برای صحت بدن، مکار، حیله گر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دعی
تصویر دعی
((دَ))
پسر خوانده، جمع ادعیاء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دری
تصویر دری
((دَ))
درباری، منسوب به دربار، زبانی دنباله دری قدیم که در عهد ساسانیان به موازات «پهلوی» رایج بود و پس از اسلام زبان رسمی و متداول ایران گردید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دجی
تصویر دجی
((دُ جا))
جمع دجیه، تاریکی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دری
تصویر دری
منسوب به دره (کوه)، کبک دری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دری
تصویر دری
((دُ رِّ))
روشن، درخشنده، درخشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دای
تصویر دای
هر چینه و طبقه از دیوار گلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اچی
تصویر اچی
برادر کلان
فرهنگ واژه فارسی سره
چیدن، ردیف کردن، جمع و جور کردن، بچین، مرتب کن
فرهنگ گویش مازندرانی
پر دست انداز، خام
دیکشنری اردو به فارسی