جدول جو
جدول جو

معنی دوژنه - جستجوی لغت در جدول جو

دوژنه
(ژَ نَ / نِ)
زنبور عسل، پشه، نیش. (ناظم الاطباء). نیش پشه و زنبور و کنه. (شرفنامۀ منیری). دوزنه، ناوک. (ناظم الاطباء). رجوع به دوزنه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوژنه
تصویر بوژنه
(دخترانه)
شکوفه، غنچه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دوزنه
تصویر دوزنه
دارای دو زن، مردی که دو زن داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوزنه
تصویر دوزنه
سوزن، نیش حشرات گزنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوژنه
تصویر بوژنه
شکوفه، غنچه
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی با خارهای درشت به اندازۀ نخود که به دامن لباس و پاچۀ شلوار می چسبد، برای مثال به دل ها اندر آویزد دو زلفش / چو دوژه کاندر آویزد به دامان (خفاف - شاعران بی دیوان - ۲۹۷)
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
ظرفی که در آن شیر دوشند. (ناظم الاطباء) (از لغت محلی شوشتر) (از برهان) (از انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زْ / زِ دَ / دِ)
دوزنه دار. رجوع به دوژنه و دوزنه دار شود
لغت نامه دهخدا
(ژَ / ژِ)
از مادۀ دوسیدن، نام قسمی خار است. (یادداشت مؤلف). گیاهی است که به جامه آویزد و آن را سکک نیز گویند و به هندیش خنجره نامند. (شرفنامۀ منیری). گیاهی است از تیره پروانه واران جزو دستۀ شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است. شکل گل کروی و دارای خارهای قلاب مانندی است که بر پشم گوسفندان به هنگام چرا می چسبد. دوزه. دوچه. دوسه. (فرهنگ فارسی معین). نوعی از خار. (ناظم الاطباء). گیاهی است که ثمر آن گرهی است خاردار به مقدار فندقی و خارها بر آن رسته و بر دامن آویزد. (از آنندراج) (از فرهنگ اوبهی) (از فرس اسدی) (از فرهنگ جهانگیری) :
به دلها اندر آویزد دوزلفش
چو دوژه اندر آویزد به دامن.
خفاف.
رجوع به دوزه شود، گره چوب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است به همدان و گاهی در نسبت به وی قاف زیاد کنند، از آن ده است عمرد ونقی بن مرداس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
سبدی که از برگ سازند، مرغ در دام افتاده، دونه یا دونۀ ترکی، قسمی از انیسون. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
اسم هندی مرزنجوش است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ)
نعت فاعلی از دویدن مثل: روانه از رفتن.
- دوانه گردیدن، دوان شدن. دویدن. (یادداشت مؤلف) :
از سوزش کون دوانه گردی
زآنگونه که در نیابدت تیر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(زَ نَ / نِ)
نیش هوام و زنبور و پشه. دوژنه: الشعراء، مگس که دوزنه دارد. (السامی فی الاسامی). صاحب آنندراج گوید: ظاهراً لفظ ’دو’ را علیحده گمان برده و درقاموس گوید که الشعرا مگس سرخ و کبود که برشتر و سگ نشیند و چیزی منکر و درشت و اینکه در سامی گفته دوزنه دارد همانا دوزنه یعنی دو نیش مگس که مانند خرطوم فیل است و بدان دو نیش عضو را گزد. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دُ زَ نَ / نِ)
مردی که دارای دو زن است. مردی که شوهر دوزن باشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
دوزنه. دوزینه. نیش حیوانات گزنده. (ناظم الاطباء). به معنی دوزنه است که نیش جانوران گزنده باشد. (برهان) (آنندراج). به معنی دوژه است. (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
شکوفه و بهار درخت را گویند که هنوز نشکفته باشد و آنرا بعربی کم خوانند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوزنه
تصویر دوزنه
کوک کردن زبانزد خنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشنه
تصویر دوشنه
ظرفی که در آن شیر می دوشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوژنه
تصویر بوژنه
غنچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رش اندوژنه
تصویر رش اندوژنه
فرانسوی سنگ های درونزاد زبانزد زمین شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوانه
تصویر دوانه
((دَ نِ))
شتابان، دوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوژنه
تصویر بوژنه
((نِ))
شکوفه، شکوفه درخت، غنچه
فرهنگ فارسی معین
برنج، دانه
فرهنگ گویش مازندرانی