- دولک
- چوب بزرگ در بازی) الک و دولک (مقابل الک
معنی دولک - جستجوی لغت در جدول جو
- دولک ((دُ لَ))
- چوب بزرگ در بازی «الک دولک»، مقابل الک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
دایره هایی کوچک و نازک به رنگهای مختلف که برای تزیین لباس به کار می رود، فلس ماهی که روی بدن ماهی را پوشانده است
ثانیه
قبای جلو باز و آستین کوتاه، لباس کوتاه بی آستین
آفتاب زردی خور نشین بویه آنچه برای خوشبو کردن بر تن زنند یا مالند فرو شدن آفتاب گشتن آفتاب وقت زوال
کابینه
کشوری
پشته، تپه، گردباد، ناله و فریاد، و زوزه سگ و شغال هم گویند
کار نهمار (نهمار عظیم)
تا شده و دولا شده، آستر شده
زمین نرم، شسن شکمپا ناخن پریان
بدر امکد خانه جانوران در سوراخ های پای درختان، خانه زیر زمینی زیرزمین
ثروت و مال، موروثی
منحنی، دوتاء، خم، خمیده
یکی از سازهای بادی است نی لبک
پارسی تازی گشته دوشک تشک توشک تشک
مرغ پر ریخته زرک چابک، پر ریخته (مرغ)
پول خرد، پوستهای ریز روی بدن ماهی
دول، دولچه، دلو کوچک
زیرک، چابک، مرغ پرریخته
تولک رفتن: ریختن پر پرنده تا پرهای تازه به جای آن بروید
تولک رفتن: ریختن پر پرنده تا پرهای تازه به جای آن بروید
پول خرد، در علم زیست شناسی هر یک از واحدهای شاخی، استخوانی یا غشایی نازکی که روی بدن برخی مهره داران مانند ماهی ها را می پوشاند، فلس، دایره های نازک فلزی به رنگ زرد یا سرخ یا سفید که برای زیبایی به لباس های زنانه و چیزهای دیگر می دوزند
پل کوچک
پل کوچک
اسب تندرو، سیس، بوز، بالاد، جواد، بادرفتار، چهارگامه، سابح، گام زن، براق، ره انجام، چارگامه
بادریسۀ دوک
بادریسۀ دوک
بحر سوم از هفده بحر اصول، یک وزن نه ضربی که از شش ضرب سنگین و سه ضرب سبک تشکیل می شود
دوال کوتاه و کوچک، دواله
آبلۀ دست و پا، تاول، بیماری آبله
مویز، انگور خشکیده، انگور سیاه خشک شده، کشمش، سکج، سیج، زبیب
مویز، انگور خشکیده، انگور سیاه خشک شده، کشمش، سکج، سیج، زبیب
مایل شدن آفتاب به سمت مغرب
گرد و غبار، توفان توام با گرد و خاک
هر یک از ورق های بازی که دو خال داشته باشد
پشته، تپه، زمین سربالا یا سراشیب، گودال
گرد و غبار، گردباد
ناله، فریاد، زوزۀ سگ و شغال
گرد و غبار، گردباد
ناله، فریاد، زوزۀ سگ و شغال
قلّک، ظرفی با سوراخ تنگ که در آن پول پس انداز می کنند، غوله
کوزه ای که تمغاچیان و مردم مشاهد متبرکه که دارند تازر و سیمی که از مردم بگیرند در آن ریزند، کوزه ای سفالین یا صندوقچه ای که کودکان پول خود را در آن ذخیره کنند
کدویی که زنان پنبه رشتنی را در آن نهند
آبله دست وپا، هلاکت گردکان بازی کودکان
پول خرد، دایره های کوچک فلزی به رنگ های مختلف که زنان به جامه های خود بدوزند، فلس ماهی