- دوقو
- یونانی تخم زردک تخم خرس گیا از گیاهان
معنی دوقو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دو زبان
یونانی تخم زردک تخم خرس گیا از گیاهان
همایند
تا شده و دولا شده، آستر شده
دارای دو جهت، دارای دو طرف، طبل دورو، دوسو، دوکرانه، کسی که ظاهر و باطنش تفاوت دارد
از لاتینی دوشس والاگاه میرو مونث دوق
توام، توامان، همزاد، دوبچه که در یک موقع از یک شکم زایند
پارسی تازی گشته دکل دکل کشتی فرسپ
جرمی که پس از آب کردن روغن در ته ظرف باقی بماند
دو طرف، دو جانب
ترکی تیر بی پر، بالا پوش کپنک تیر بی پر، بالا پوش کپنک پایونچی
کسی که موهای سر و صورتش سیاه و سفید باشد
تکمۀ کلاه یا پیراهن و مانند آن، قوقه، برای مثال از حشمت سلطانی او تاج فریدون / چاووش و را قبۀ قوقوی کلاه است (سوزنی - ۱۳۱)
بانگ خروس، قوقولی قوقو
بانگ خروس، قوقولی قوقو
دوتا، دولا، خمیده، کج، منحنی، دوتوی، دوته
هر یک از ورق های بازی که دو خال داشته باشد
درد و جرمی که پس از گداختن روغن یا کره در ته ظرف باقی بماند
پارسی است غوغو گوگو گوی گریبان دگمه کلاه
تیر بی پر، بالاپوش، کینک، یاپونچی
ته نشستی که پس از گداختن روغن و کره در ته ظرف باقی ماند
تکمه کلاه و پیراهن، قوقه
ویژگی پارچه یا چیز دیگر که پشت و روی آن از حیث طرح و رنگ با هم فرق داشته باشد، کنایه از کسی که گفتارش خلاف کردارش باشد، منافق، مزور، برای مثال از مجلس ما مردم «دوروی» برون کن / پیش آر می سرخ و فروکن گل دوروی (فرخی - ۳۶۵) ، در علم زیست شناسی نوعی گل که یک روی آن زرد است و روی دیگرش سرخ، گل رعنا، برای مثال از مجلس ما مردم دوروی برون کن / پیش آر می سرخ و فروکن گل «دوروی» (فرخی - ۳۶۵)
دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، هم شکم، همزاد، جنابه، دوبلغانه، توأم، توأمان
لاتینی تازی گشته دوک میرک والا گاه نادانی گولی
دو زبانی دروغبافی