جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با داقو

داقو

داقو
ترکی تیر بی پر، بالا پوش کپنک تیر بی پر، بالا پوش کپنک پایونچی
داقو
فرهنگ لغت هوشیار

چاقو

چاقو
نوعی از کارد و مانند آن، آلت بریدن چیزها دارای دسته و تیغه تیز است
فرهنگ لغت هوشیار

دادو

دادو
ترکی دادا پارسی بنده خانه زاد انگلیسی فاژ (فاق)، رفک (قرنیز) غلام (عموما)، هر غلامی که از کودکی خدمت کسی را کرده باشد (خصوصا)
فرهنگ لغت هوشیار

دارو

دارو
هر چه با آن دردی را درمان کنند، دوا، جهت قطع بیماری بکار میرود
دارو
فرهنگ لغت هوشیار

دادو

دادو
دادا، دادک، خدمتکار پیر، پیرغلام، لَلیه، برای مِثال بیرون پَر ازاین طفلی ما را بِرهان ای جان / از منت هر دادو وز غصۀ هر دادا (مولوی - ۱۴۶۴)
دادو
فرهنگ فارسی عمید

دارو

دارو
آنچه طبیب برای معالجۀ بیمار تجویز کند از خوردنی یا نوشیدنی یا مالیدنی، آنچه با آن دردی را درمان کنند، دوا، دانه ها و گردهای خوش بو و خوش طعم از قبیل فلفل و زرچوبه و خردل و دارچین که از گیاه ها و درختان می گیرند و برای خوش طعم ساختن غذاها به کار می برند
داروی بیهوشی: دارویی که با آن کسی را بیهوش کنند
دارو
فرهنگ فارسی عمید

چاقو

چاقو
آلتی مرکب از تیغه فولادین که به دسته ای وصل است و آن برای بریدن و تراشیدن به کار رود
چاقو بی دسته ساختن: کنایه از کار ناتمام و بی ارزش کردن
چاقو
فرهنگ فارسی معین