جدول جو
جدول جو

معنی دوغی - جستجوی لغت در جدول جو

دوغی
(ی ی / ی)
منسوب به دوغ که به معنی شیر چربی گرفته است. (از لباب الانساب) ، منسوب به دوغ که از ماست و کره جدا شده و به آب آمیخته است، منسوب به دوغ که ماست آمیخته به آب بسیار است، کسی که در خیابانها و کوچه ها و جاهای دیگر فروختن دوغ پیشه دارد
لغت نامه دهخدا
دوغی
(ی ی / ی)
احمد بن احمد بن یوسف دوغی، مکنی به ابوصادق. راوی است و از ابوبکر اسماعیلی و دعلج بن احمد و جز آن دو روایت دارد و به سال 417 هجری قمری درگذشته است. (از لباب الانساب). روات در دنیای حدیث شناسی اسلامی به کسانی گفته می شود که احادیث را از دیگران می شنوند، حفظ می کنند و به نسل های بعدی انتقال می دهند. این افراد در فرآیند گردآوری و انتشار حدیث، نقش مؤثری دارند. به ویژه در دوره های بعد از پیامبر اسلام (ص)، روات با دقت خود، موجب حفظ سنت نبوی در برابر تحریف ها و تغییرات شدند.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوغو
تصویر دوغو
درد و جرمی که پس از گداختن روغن یا کره در ته ظرف باقی بماند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دروغی
تصویر دروغی
ساختگی، نادرست، به دروغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوری
تصویر دوری
بشقاب، بشقاب بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوغه
تصویر دوغه
مایعی که پس از گرفتن مسکه از خامه در ظرف باقی می ماند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داغی
تصویر داغی
داغ بودن، قطعۀ کهنه و فرسوده، (صفت نسبی، منسوب به داغ) دارای داغ (حیوان)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دودی
تصویر دودی
رنگ خاکستری تیره، به رنگ خاکستری تیره، معتاد به دخانیات یا مواد مخدر، ویژگی چیزی که آمیخته یا آلوده به دود شده یا به آن دود داده باشند مثلاً ماهی دودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دویی
تصویر دویی
دوتا بودن، جدایی و دوگانگی، برای مثال یعنی چو من و تویی نداریم / به گر ز رقم دویی نداریم (نظامی۳ - ۵۰۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوغه
تصویر دوغه
صافی که بدان روغن را صاف کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوغو
تصویر دوغو
جرمی که پس از آب کردن روغن در ته ظرف باقی بماند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوثی
تصویر دوثی
دیوث: غلتبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولی
تصویر دولی
کشوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دومی
تصویر دومی
در مرحله دوم دومین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویی
تصویر دویی
دوتا بودن دوگانگی، دو جهتی اختلاف
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به دروغ مربوط به دروغ باطل نادرست، ساختگی مصنوع: حاجی دروغی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوری
تصویر دوری
دور بودن، غربت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوری
تصویر دوری
((دُ))
دورانی، بشقاب بزرگ مقعر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوغو
تصویر دوغو
ته نشستی که پس از گداختن روغن و کره در ته ظرف باقی ماند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوری
تصویر دوری
هجران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوری
تصویر دوری
Remoteness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دودی
تصویر دودی
Smoked, Smoky
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دودی
تصویر دودی
wędzony, dymny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دودی
تصویر دودی
defumado, esfumaçado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دوری
تصویر دوری
distância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دودی
تصویر دودی
熏制的 , 烟雾弥漫的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دوری
تصویر دوری
偏远
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دوری
تصویر دوری
віддаленість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دوری
تصویر دوری
odległość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دودی
تصویر دودی
копчений , димний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دودی
تصویر دودی
geräuchert, rauchig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دوری
تصویر دوری
Entfernung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دودی
تصویر دودی
копченый , дымный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دوری
تصویر دوری
удаленность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دوری
تصویر دوری
distanza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی