جدول جو
جدول جو

معنی دوغوا - جستجوی لغت در جدول جو

دوغوا
دوغبا و هر غذایی که با دوغ پزند، (ناظم الاطباء)، دوغبا، آش دوغ، آش ماست، (یادداشت مؤلف)، رجوع به دوغبا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوغبا
تصویر دوغبا
آش ماست، آش که در آن ماست بزنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوغو
تصویر دوغو
درد و جرمی که پس از گداختن روغن یا کره در ته ظرف باقی بماند
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
دوقو. دوقوس. تخم گزربری. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوقو شود
لغت نامه دهخدا
(دُ هََ)
دوآرزو و خواهش مختلف. اختلاف نظر. (یادداشت مؤلف) : در ساعت پریان را بفرستاد و گفت در شهر به دو هوادر یکدیگر افتاده اند. (اسکندرنامۀ نسخۀ نفیسی). و رجوع به دو هوایی شود
لغت نامه دهخدا
آش ماست، (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از برهان) (آنندراج)، ماستابه، مصیله، مخیضیه، دوغباج، آش کشک، آش دوغ، دوغ وا، مضلبه، (یادداشت مؤلف)، مضیره، (زمخشری) (دهار)، آش جغرات، (از شرفنامۀ منیری) :
و شیر تازۀ جوشانیده و پخته و دوغبا که از دوغ تازه پزند، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)،
ما و همین دوغبا و ترف و ترینه
پختۀ امروز یا ز باقی دینه،
(از اسرار التوحید ص 276)،
ترکیم را در این حبش نخرند
لاجرم دوغبای خوش نخورند
دوغبایی بپز که از چپ و راست
در وی افتند چون مگس در ماست،
سعدی،
از هوای ماستبای ماکه دارد خط سبز
دیگران در دوغبا برگ چغندر می کنند،
بسحاق اطعمه،
، ماستابه، (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا)، کنایه از منی و نطفه:
دوغبایی در میان پای او
سهمگین باشد به بادنجان من،
سعدی
لغت نامه دهخدا
در کتاب احوال و اشعار رودکی ذیل ’نصر بن احمد’ آمده است: حاجب وی ’نصر بن احمد’ ابوجعفر ذوغوا بود و صاحب سپاهش حمویه و وزیرش ابوالفضل بن یعقوب نیشابوری، (احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ج 1 ص 388)
لغت نامه دهخدا
آنچه در ته پاتیل بماند از آنچه روغن ازآن گرفته اند یعنی ثفلی که از مسکه بماند چون آن را بپالایند، (انجمن آرا) (آنندراج) (از برهان) (از صحاح الفرس)، آنچه بماند در ته دیگ بعد از آب کردن کره، کداده، قلده، خلوص، آلالاقه، قشده، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
آشی است که از دوغ آب بوده و آن را دوغبا نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به دوغبا و دوغوا و دوغا شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دوغاب. در آذربایجان آشی را گویند که از دوغ و برنج خالص پزند و اگر رشته و یا بلغور در آن بریزند دوغا نمی گویند. بلکه آیران آشی، یعنی (آش دوغ) نامند
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوغبا
تصویر دوغبا
آشی که در آن ماست ریزند آش ماست ماستابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوغو
تصویر دوغو
جرمی که پس از آب کردن روغن در ته ظرف باقی بماند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوغبا
تصویر دوغبا
آشی که در آن ماست ریزند، آش ماست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوغو
تصویر دوغو
ته نشستی که پس از گداختن روغن و کره در ته ظرف باقی ماند
فرهنگ فارسی معین